حبیب ناظمی
حبیب ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۲ روز پیش

بازنده‌ای که برنده می‌شود؛ نقد و بررسی سریال بازنده

پوستر رسمی سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور
پوستر رسمی سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور

«بازنده» با اختلاف بهترین سریال جنایی شبکۀ نمایش خانگی [می‌گویم شبکۀ نمایش خانگی، چون تلویزیون حرفی برای گفتن نداشته و ندارد] تا به امروز است و نویسندگی و کارگردانیِ امین حسین‌پور، بازنده را در چنین جایگاهی قرار داده است که علاوه بر زحمت و تلاش و هنر حسین‌پور، پشتوانه‌ای به نام «زن همسایه» به نویسندگی «شاری لاپنا» بی‌تأثیر نبوده است، پشتوانه‌ای که عوامل فیلم‌سازیِ سینمای ایران [فیلم و سریال هم ندارد] آن را به کُل نادیده گرفته‌اند و به سطحی‌ترین [حتی گاهاً مزخرف‌ترین] متن‌های ممکن، دل‌خوش کرده‌اند و بالآخره کسی پیدا شد که با اقتباس از آثاری قوی و ریشه‌دار، ثابت کند که سینما با تکیه بر ادبیات است که می‌تواند غوغا کند.
بازنده؛ داستان مهمانی رفتن زوج جوانی‌ست که بدون بچۀ ۳-۴ ساله‌شان به مهمانی می‌روند و وقتی برمی‌گردند می‌بینند بچه نیست!
همین شروع معمایی و دلهره‌آور کافی‌ست تا بدانیم با سریالی جذاب و پُرکشش طرف هستیم که به خوبی و با نهایت جزئیات و دقت روایت‌اش را شروع می‌کند. روایتی که با شخصیت شمارۀ یک داستان یعنی کارآگاه کیانی [علی‌رضا کمالی] قوت بیشتری می‌گیرد! کارآگاهی که خیلی به واقعیت نزدیک است؛ حوصلۀ آدم‌ها را ندارد، نسبتاً بداخلاق است، دقتی مثال زدنی دارد، به هیچ یک از افرادش و سیستم ادارۀ پلیس تکیۀ کامل ندارد، معمولاً عصبانی‌ست؛ تا جایی که اگر نیاز باشد کتک‌کاری هم می‌کند و مهم‌تر از همه در کارش حرفه‌ایست! شاید عنوانِ حرفه‌ای‌ترین کارگاه شبکۀ نمایش خانگی قبل از بازنده، به «مُحب مشکات» در سریال «پوست شیر» تعلق داشت؛ کارآگاهی که با تمام اشکالات شخصیت‌پردازی‌اش و حفره‌های فیلم‌نامه‌نویسیِ سریال، از بقیۀ کارآگاه‌های سینمای ایران یک سر و گردن بالاتر بود. اما بازنده برگ برنده‌ای رو می‌کند به نام کارآگاه کیانی!
«کیانی» نه مثل کارآگاه‌های دهۀ نود میلادی، فقط به دفتر و دَستَک کاغذی‌اش وابسته است و نه مثل کارآگاه‌های سایبری امروزی، سیستماتیک است و بدون عقل و هوش! نه پرونده‌ای دارد آسان و سهل‌الوصول و نه مثل «مشکات» در برابر پرونده‌ای سخت، برایش دانۀ دستبند از آسمان نازل می‌شود و نه دست‌های پشت پرده برایش راه‌گشایی می‌کنند. کیانی همۀ این‌ها هست و هیچ‌کدام نیست! از تمام امکانات بیرونی استفاده می‌کند اما در عین حال باهوش است، حتی وقتی پارسا؛ همکار و رفیق صمیمی‌اش اشتباه می‌کند، عصبانی می‌شود، داد و فریاد می‌کند، کتک‌کاری می‌کند اما بی‌عقلی نه! در عوض سعی می‌کند هیچ‌چیزی تمرکزش را به هم نزد و با تمام توان و دقت، سرنخ‌ها را پیدا و آن‌ها را دنبال کند.

علیرضا کمالی در نقش کارآگاه حامد کیانی، یکی از بهترین کارآگاه‌های سینمای ایران
علیرضا کمالی در نقش کارآگاه حامد کیانی، یکی از بهترین کارآگاه‌های سینمای ایران

⛔احتمال اسپویل در ادامۀ متن⛔
داستان بسیار استادانه مخاطب را به اشتباه می‌اندازد، آن‌قدر حرفه‌ای که از قسمت ۸ به بعد، مخاطب هربار به یک نفر شک می‌کند تا این‌که کاوه «صابر ابر» اعتراف می‌کند و بعد که خیال بیننده راحت می‌شود، نویسنده برگ برنده‌اش را رو می‌کند. کسی که در اول ماجرا می‌شُد مظنون خطاب‌اش کرد، اما چیره‌دستیِ نویسنده، حواس‌ها را از او پَرت می‌کند. اما اگر مخاطب هم در مورد او درست حدس زده باشد باز هم برنده اوست، چرا که اولاً بسیار حساب شده برنامه‌ریزی کرده و بسیار دقیق و تمیز اجرا می‌کند، تا جایی که به جرأت می‌شود گفت: بازنده بدون او، چُنین مجرمِ کاربلدی را کم داشت!
مجرمی که در مواجهۀ با کارآگاه کیانی [با تمام خصوصیات و ویژگی‌های کیانی که بیان شد] برندۀ اصلی داستان و کیانی است که بازندۀ این بازی می‌شود. البته که این بُرد و باخت هم به واقعیت زندگیِ ما شبیه‌تر است [شاید ما بیش‌تر خوش‌حال شویم و بیشتر دوست داشته باشیم که مجرمِ قصه، دستگیر شود و به سزای اعمالش برسد، اما دوست داشتن ما بخشی از زندگی‌ست که همیشه اتفاق نمی‌افتد و چه بسا که زندگی اصلاً طبق دوست‌داشتن‌های ما پیش نرود. پرونده‌های جنایی بسیاری هست که به خاطر حرفه‌ای بودنِ مجرم، ناتمام کنار گذاشته شده‌اند و این قضیه فقط مخصوص کشور خاصی نیست و در همه جای دنیا هم همین‌طور است]، مخصوصاً آخرین لحظاتِ قسمت آخر، جایی که حامد کیانی، غرق در خودش زیر باران قدم می‌زند و به بازنده بودنش فکر می‌کند؛ مثل خیلی از وقت‌هایی که ما هم فهمیده‌ایم بازندۀ بازی بوده‌ایم و مثل کیانی فقط می‌توانیم زیر باران قدم بزنیم و بس!

آخرین سکانس و صحنۀ قسمت آخر سریال که «بازنده» بودن کارآگاه کیانی را به نمایش می‌گذارد!
آخرین سکانس و صحنۀ قسمت آخر سریال که «بازنده» بودن کارآگاه کیانی را به نمایش می‌گذارد!

شاید همین شباهت به زندگی واقعی باشد که «بازنده» تصمیم می‌گیرد متفاوت از «زن همسایه» عمل کند و تمرکزش را روی کارآگاه‌اش بگذارد.
تقریباً همۀ سکانس‌های بازنده، پیش‌بَرندۀ داستان‌اند و هیچ یک از سکانس‌ها و شخصیت‌ها اضافی نیستند، درست برعکس اکثر سریال‌ها، که زمان‌های زیادی را صرفِ به نمایش گذاشتن گریه و زاری و رفتارهای پوچ و جر و بحث‌های به‌دردنخور می‌کنند. اما بازنده، هیچ شخصیت بلااستفاده و سکانس اضافه‌ای را به مخاطب نشان نمی‌دهد و جالب‌تر این‌که بازنده هیچ شخصیتی را بی‌سرانجام رها نمی‌کند و در حداقل‌ترین چیزی که دربارۀ شخصیت‌هایی که دست‌مان بهشان نمی‌رسد، می‌دانیم این است که می‌دانیم کجا هستند!
حال با جمع تک‌تک خصوصیات بالا و خصوصیاتی که فرصت نشد گفته شود [مثلاً بازیِ بازیگرانی چون: علیرضا کمالی و صابر ابر و سارا بهرامی و جالب‌تر از همه: پیمان قاسم‌خانی] می‌توانیم نتیجه بگیریم؛
بازنده، برنده است.

سینمای ایرانشبکه نمایش خانگی
گزارشِ دست و پا زدن های یک #خرده_نویسنده‌ی_معاصر در اقیانوس واژه‌ها…
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید