به نام خدا
به نمایندگی جمع عظیمی از جوانان ایران قلم میزنم باشد که مفید واقع شود...
بهعنوان دانشجوی مهندسی یکی از چیزهایی که خیلی از ابتدا یعنی قبل از ورودم به دانشگاه و در ادامه تحصیل در دانشگاه آزارم داد فکر به سربازی بود. نه اینکه از خدمت به وطنم دلخور باشم من از این دلخور هستم که نمیتوانم به وطنم خدمت کنم ! در ادامه همراهم باشید...
با نگاهی ساده به حجم دانشجوهایی که وارد دانشگاهها میشوند و وضعیت بازار و همینطور احتمالاً تجربه به اولین نتیجهای که دست پیدا میکنیم کیفیت آموزشها در اکثر دانشگاههای کشور هست . اما سؤال اینجاست که چرا زمانی که کیفیت آموزش پایین است تقاضا برای آن زیاده؟ اینطور بگویم که چرا برای تکه کاغذی که هیچ پشتوانهای برای ما نیست تقاضا بالاست ؟
جواب را باید از بازارهای کار ایران پرسید . بازارهایی که این شانس را به تو میدهند که در هر سطحی که میتوانی در آن ورود کنی اما برای تو محدودیت میگزارد و این موضوع باعث ایجاد رقابت میشود رقابتی که از قرار معلوم فقط یک انتخاب جلوی تو میگزارد و آن انتخاب کنکور است . واژهای که همهکسانی که با آن سروکله زدهاند را یاد روزهای سخت و رقابتی و استرسزای کنکور میاندازد انتخابی که اگر انتخاب نشود تو بهاجبار سربازی منتهی میشود انتهایی که شانس تحصیل را برای تو کم میکند تا هرچه عریانتر وارد بازار کار شوی و این عریانی تو خودش تو را محدود به حرفههایی میکند که ظرفیت پذیرش کمی دارند و شانس وارد شدن تو در این حرفهها پایین و وابسته به سرمایه اولیه هست که با دقت به حجم نیروی انسانی واردشده به دانشگاه به این نتیجه ميرسیم که افراد کمی مسیری که برای شما شرح دادم را انتخاب میکنند .
ازاینرو دانشگاه تصمیم کثیری از جوانان امروز وطن میشود که این کثرت در تقاضای آموزش آنهم به شکلی کاملاً تکبعدی و دانشمحور به دور از بعد مهارت باعث ایجاد کثیری از دانشگاهها شد که انواع مختلفی ازجمله دانشگاههای سراسری و ملی ، آزاد ، پیام نور ... دارد .
اما از عواقب این محدودیت این است که افراد بعد از ورود به دانشگاه نمیدانند از دانشگاه چه چیزی میخواهند و در انبوهی از ابهام وقت خود را تلف میکنند و درنهایت افرادی سر آن هارا با چالشی به نام نمره گرم میکنند ، نمرههایی که بعدها برایشان کاغذی صادر میکند که هیچ پشتوانهای برای آنها در بازار نمیشود. و بازاری که اکنون احتیاج به افرادی ماهر و حرفهای دارد که ظرفیت و بازدهیاش را درحد یک کشور بسیار ثروتمند مثل ایران بالا ببرد چیزی که همه ما همیشه سؤالمان بود همین است :
چطور ایران بااینهمه ثروت باید مردمی فقیر داشته باشد که پاسخش را بازهم باید از بازارهای انحصاری پرسید بازارهایی که نیروی حرفهای کمی دارد و همچنان تقاضا و توانایی برای افزایش بازدهی آن کم است.
اینطور بگویم که زمانی که نیروی حرفهای و ماهر در بازار نباشد منافع بازار به دست محدودی از افراد حرفهای و ماهر است و بقیه شانس افزایش مهارت را ازدستداده و بهسوی کارمندی هدایت میشوند و اینطور است که میشنویم :
بازار مزد زحمتم را نمیدهد و من در اوج بیانگیزگی هستم .
اما این شرایط از کجا نشاءت میگیرد؟
تا اینجای کار از کم بودن افراد حرفهای و ماهر در بازارهای ثروتمند ایران حرف زدم و دلیل کم بودن این افراد را شرح دادم . اما در ادامه میخواهم به این بپردازم که این شرایط از کجا نشاءت میگیرد و نیاز ما به این محدودیت در چیست ؟ در حقیقت طرح این سؤال که در چه زمانی این شرایط مفید واقع میشود؟
برای جواب به این سؤال باید توجه شمارا به واقعهای تلخ یعنی جنگ نظامی جلب کنم . واقعهای که در بسیار از ارکان جامعه تأثیر منفی میگزارد و این جدای از بدترین تأثیر آن یعنی پرپر شدن افراد جامعه هست . در این شرایط برای ایستادگی در مقابل دشمن به نیروی انسانی در پادگانها و سپس در خطوط مقدم جبهه نیاز است حضوری که باعث افتخار و مایه مباهات است ، حضوری که از ارزشهای جامعه دفاع میکند و در مقابل ظالمان سپری بینظیر میشود اما این نوع از حضور همانطور که اشاره کردم برای شرایط جنگ نظامی هست .
اما در روزهایی که ایران درگیر بحران های اقتصادی و تحریمهای ظالمانه شده است بهترین فرصت برای نجات از این وضعیت و مطرحشدن در دنیا برای نجات از این بحران بازارهای اقتصادی هست که ازقضا بسیار ثروتمند هم هست و چرا نباید از این ثروت به بهترین شکل ممکن استفاده شود ، چرا نباید اجازه داده شود بازار از انحصار خارج شود و چرا نباید اجازه داده شود که جوانان این مملکت در بازارهای ایران باانگیزه بالا فعالیت کنند و از ارزشهای کشورشان امروز در خط مقدم اقتصاد دفاع کنند .
لازم است یادآوری کنم که نگاه من به اقتصاد است و دلیل بیان مشکلات بالا نیاز نیروی حرفهای و ماهر در بازار ثروتمند کشورم است .
اگر روزی نیاز به ورود جوانان به جبههای نظامی باشد ما باافتخار از این دعوت استقبال میکنیم اما در روزگاری هستیم که کشور درتهدید نظامی کشورهای همسایه و غیر همسایه است .
اما تهدید نظامی نباید باعث شود تا مسئولین کشور را در شرایط جنگی قرار دهند که در این شرایط رکنی که آسیب شدیدی خواهد دید اقتصاد و همینطور آموزش است و این فارغ از آسیبهایی است که خانوادهها میبینند . آسیبهایی که بازماندگان میبینند .
امروز انگیزه جوانان از درس خواندن در بهترین شرایط کار کردن در بازارهای انحصاری این مملکت نیست . بازارهایی که مزد زحمت افراد را نمیدهد زیرا که کمبود نیروی انسانی و زیادی ثروت بازدهی را کاهش داده و اسراف را به میزان زیادی افزایش . باید بگویم انگیزه جوانها در این مملکت مهاجرت به سمت بازارهایی است که مزد تلاش تو را میدهد ...
اما نیرویی که اکنون نمیتواند از زحمت و هزینهای که در دانشگاه برای ایجاد پشتوانه برای ورود پرقدرت به بازار استفاده کند چه مسیری را پیش میگیرد ؟
او یا دوباره دانشگاه را انتخاب میکنند تا همچنان در ابهامی بسیار گنگ به دنبال چیزی بگردد که باوجود هزینهای که میکند به او ارائه نمیدهند ! زیرا که جامعه علمی نیازی نمیبیند که خود را بهزحمت میاندازد زمانی که رقابت را از بین بردهاند زمانی که اولویتها بهظاهر در پادگانها خلاصه میشود ...
اما اگر این جوان بعد از دوره کارشناسی در دانشگاه بازهم بهاجبار وارد پادگان شود طبق شواهد آنجا را به پناهگاهی برای خود تبدیل میکند تا از ورود به بازاری که حالا برای او به ترسی تبدیلشده است امتناع کند . و این اوضاع او را هرچه بیشتر وابسته به دیگران میکند تا هرچه بیشتر برای بازارهای انحصاری آمادهشده و در ادامه و بعد از سربازی با داشتن کاغذی که تقریباً بعد از سربازی اعتبارش را از دست میدهد به دلیل دور بودن طولانی از فضای علمی یعنی مدرک دانشگاهی زندگی کارمندی در بازارهای انحصاری و اسراف گر را داشته باشد .
تا اینجای کار به این نتیجه رسیدیم که سربازی باعث کمبود منابع انسانی حرفهای و ماهر در بازارهای اقتصادی شده و از طرفی با نیرویی کاملاً وابسته مواجه شده و در این حالت اقتصاد شروع به استفاده از منابع خامش میکند ازجمله نفت و منابع دیگر و نیروی وابسته را به کادر اداری و کارمندی خود اضافه میکند تا هرچه بیشتر بدنه کارمندی خود را تغذیه کند بدنهای که افراد را بیانگیزه میکند و آنها را بجای اینکه به استفاده از ظرفیت بازار تشویق کند به وامهای پرسود تشویق میکند تا اینطور با اعتماد به حقوق ثابت کارمند به بازگشت سود خودش اطمینان داشته باشد .... و چرا باید در این شرایط بانکها به فکر سرمایهگذاری در بازارهای اقتصادی باشند زمانی که میتوانند سود خود را از انبوهی از حقوق ثابت و شرایط حاکم کسب کنند .
از دیگر مزایای افزایش نیروی کارمندی نبود تقاضا برای تصحیح قوانین اقتصادی در بازارهایی است که هرچه بیشتر به فکر ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه هست ، بازارهایی که کمبود نیرو در آن تو را به سمت دلالی هدایت میکند .
در آخر باید بگویم حل مشکلات جامعه باید به دست جوانانی باشد که انگیزه ایجاد ارزش را دارند ، جوانانی که روزی جانشان را برای وطن تقدیم کردند امروز باکمال میل مهارت و حرفه خودشان را درراه ایجاد ارزشهای ماندگار میگزارند
به آنها فرصت بدهيد و كشور را از شرايط جنگ نظامي خارج كنيد....