حسن حدادی
حسن حدادی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

عدالت

از سقراط پرسیدند کی ظلم و جور از عالم بر می افتد و عدالت حاکم می شود سقراط گفت عدالت زمانی حاکم می شود که وقتی ظلمی بر کسی وارد می شود انها که ظلم بر ایشان وارد نشده همان قدر متغیر و رنجیده شوند که شخص ستم دیده.

به بحران دلار و ارز و سکه
چرا هر کس گشوده باز دکه
حمایت ما نکردیم از ضعیفی
مکیدند عاقبت خون نحیفی
به این بحران عدالت شد فدایی
به بی دردان رسید نان و نوایی
فقیران را ببین محتاج نانند
تو دلالان نگر پورشه سوارند
به دلال دلار و سکه گویم
نشانی گر ز تاریخ از تو جویم
بدان گر گو چران رفته ز برجام
شکسته عهد و پیمانش سر انجام
سپاه لشکرش بودی تو دلال
به راه غارت مردم تو فعال
تو ای بی درد و ای بی رحم این دهر
چو زالویی به جان مردم شهر
عدالت جو که می باشی تو سرور
بنه گردن تو خود قانون کشور
عدالت را چو پنداری تو محبوب
تلاشی کن نباشد جور و سرکوب
به آن دوران شود اجرا عدالت
که مظلومی کنی از جان کفالت
به عمر خود به جد باشی تو قانع
اگر ظلمی شود باشی تو مانع
طمع را از دل و جانت کنی دور
نباشی بهر فرزندان تو مزدور
اگر خواهی نبینی رنج ایران
به گوش وجان سپاراین پند خوبان
سزاوار است ان وقتی بخوابی
نخسبد در برت بی نان و ابی
چگونه سر به بالین می گذاری
خبر از حال زار کس نداری
چه خوش آن سعدی شیراز ما گفت
بود پاره ی تنت بی نان که شب خفت

1396- رفسنجان

شعرحدادیتورمدلالیظلم
اشعار و دلنوشته های حسن حدادی معلم بازنشسته - رفسنجان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید