بودجه بخش دولتی را که شامل هزینه پرسنل خدماتی و اداری بخش جمعآوری و حمل زباله به مراکز بازیافت میشود را محاسبه کنید. تمام شهرهای کشور را جمع بزنید. حاصل را پیش خود نگه دارید.
درآمدشهرداریها را از جمعآوری و بازیافت زباله پیدا کنید، تمام شهرهای کشور را جمع بزنید و پیش خود نگه دارید.
درآمد غیررسمی مافیاهای زبالهگردی را پیدا کنید، تمام شهرهای کشور را جمع بزنید و آن را هم پیش خود نگه دارید.
خوب است بدانید که شهرداریها یک ردیف درآمدی دارند به اسم عوارض پسماند که آخرین نرخ آن ۴۷۶ تومان برای هر کیلوگرم زباله بوده است. آن را هم برای کل کشور محاسبه کنید و پیش خود نگه دارید.
ایده کلی این است که شهرداری به جای آن که از مردم برای جمعآوری زبالههایشان پول بگیرد، در ازای دریافت زبالهها از مردم، به آنها پول بدهد. !!! بله درست خواندید.
هر کیلوگرم زباله خشک یا تر که توسط مردم در خانههایشان تولید میشود، در باجههای مخصوصی که شهرداری تعیین خواهد کرد، با یک نرخ فریبنده، از مردم خریداری شود. حتا زبالههای بخشهای تولیدی، صنعتی، خدماتی، بهداشتی و هر کجا.
هر کسی خودش متولی جمعآوری زبالههای خودش شود. اگر پای پول وسط باشد، همه به این کار شوق خواهند داشت و در جمعآوری زباله از یکدیگر سبقت خواهند گرفت. محاسبه قیمت خرید باشد به عهده اهل فن، من فقط ایده را مطرح میکنم.
بیایید با هم مزایای این طرح را بررسی کنیم:
چرا که نه، بگذار در کشوری که زباله در کوه و جنگل و بیابانش انبوه است، همه مردم زبالهگرد شوند، بگردند دنبال زباله که ببرند تحویل دهند و در ازایش پول بگیرند. چه انگیزهای بهتر از پول میتوان برای پاکیزگی کشور به این مردم داد؟ جادههای کشور را نگاه کنید، بیابانها را ببینید، زبالههای سرگردان را ببینید. این همه زباله بیصاحب، به ناگهان صاحبدار میشوند و چه بسا مردم سر این که این زباله مال من است، با یکدیگر دعوا هم بکنند. چه بهتر، بگذار همه ادعا کنند این زباله را من زودتر دیدم پس مال من است، جمع کنند و ببرند برای فروش.
خب ما هم که همین را میخواستیم. چه خوب که همه جا تمیز میشود. اجباری هم نیست که همه دنبال زباله بگردند. هر کسی که نیاز مالی بیشتری دارد، زباله بیشتری پیدا کند و در باجههای مخصوص شهرداری، تحویل دهد و پولش را بگیرد.
در باجههای خرید زباله که شهرداری قرار است در مکانهای بخصوصی قرار دهد، یک شرط برای خرید خواهد گذاشت: زباله خشک، زباله تر، فلز، شیشه، پلاستیک، چوب، کاغذ و غیره، هر نوع زبالهای به قیمتی خاص، و اگر زبالههایشان درهم بود، به پایینترین قیمت، ولی باز هم خریدار باشد.
در این صورت زبالهها با بیشترین دقت توسط خود مردم تفکیک شده و تحویل باجهها داده خواهد شد.
هزینه پرسنل، نیروهای خدماتی، حمل و نقل به مراکز جمعآوری، تفکیک زبالهها و در کل، بسیاری از هزینهها خود به خود رفع خواهند شد. همه این کارها را مردم خواهند کرد. خودشان تفکیک میکنند، خودشان جمعآوری میکنند و خودشان حمل و نقل میکنند تا به باجههایی که شهرداری تعیین کرده تحویل دهند. از محل کاهش این هزینهها، میشود بخشی از هزینه خرید زبالههای مردم را نیز پوشش داد.
شک نکنید با تفکیک دقیق زبالهها، بازیافت آنها بسیار بهتر و با کیفیتتر خواهد بود و همین موجب درآمد بیشتر شهرداری خواهد شد که البته بخشی از این درآمد باید صرف خرید مجدد زباله از مردم شود.
شاید در نهایت کسی بدبینانه بخواهد بگوید که این کار به صرفه نیست. بله شاید به صرفه هم نباشد. شاید حتا دولت مجبور شود بودجه بیشتری به شهرداری اختصاص دهد، ولی بیایید با خودمان صادق باشیم، صرف یعنی چی؟ پاکیزگی شهر و کشور به صرفهتر است یا نفع مالی؟ اصلا مگر شهرداری بنگاه تجاری است که دنبال نفع مالی باشد.
خیلی زود، جمعکردن زباله، نریختن زباله، و در کل پاکیزگی، تبدیل به فرهنگ میشود. فرهنگ را از دل کتاب تاریخ پیدا نکنیم، فرهنگ را باید با قوانین خوب بسازیم. فرهنگ همیشه بعد از قانون میآید. یک قانون خوب، در پی تکرار در چند نسل، فرهنگ خوب از خود به جا میگذارد و یک قانون بد، فرهنگ بد. کشوری که قوانین خوب داشته باشد در درازمدت کشور بافرهنگتری خواهد بود. قانونگذار عاقل، مردم با فرهنگی تربیت خواهد کرد و برعکس! (خدای نکرده با وضع امروز جامعه قیاس نکنید)
یک روز یک مطلبی نوشته بودم که اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم چکار میکردم، این هم بماند به یادگار که اگر من شهردار بودم چکار میکردم.
شما هم بنویسید اگر شهردار بودید برای داشتن شهری تمیزتر چکار میکردید.