فال حافظ گرفتم و گلهایم را آب دادم و با خانهام وداعی کوتاه کردم...

از دور نشستهایم به تخمه خوردن و تماشای نمایش جنگ روایتها
گویی بازی فوتبالی است که هر موشک، به سان شوتی است درون یکی از دروازههای تیم حریف، با یک تفاوت کوچک، در یکی گل میزنند و در دیگری گل پرپر میکنند...
در آخر هم تیم پیروز جام را بالای سر میبرد و گلهای زده و خورده و پرپر شده فقط اعدادی میشوند روی تیتر خبرگزاریها...
باز هم اینترنت قطع شد و این ویرگول... این ویرگولی که روزی دوست داشتنی بود ولی الان دیگر نه!