ما مردمان صفر و یک
بله ما اینطور مردمی هستیم ! یا خوب خوب یا بد بد ! یا سیاه مطلق و یا سفید محض ! اسطوره هایمان ، قهرمانانمان و از همه مهمتر قضاوت هایمان !
شاید برایمان سخت است و شاید فقط عادت کرده ایم ! درست بر اساس این ماجراست که انتخاب می کنیم و تصمیم می گیریم که از چه چیزی در حد نفرت بدمان بیاید و چه چیزی را تا حد پرستش دوست بداریم !
نمی دانم این ماجرا از چه وقت و چرا شروع شده است ولی می توانم قسم بخورم سهم زیادی در از دست دادن فرصت ها ، تعاملات مفید و عدم استفاده از توانمندیهایمان دارد ! خب شاید برای همین است که گاهی حس می کنیم مردم بدبینی هستیم ! کار گروهی و شراکت جواب نمی دهد و یا خیلی بد و فاجعه برانگیز به پایان می رسد ! چون ما توقع داریم همیشه شرایط باید عالی باشد وگرنه قید کل کار را می زنیم ! شریک ما ، دوست ما ، همسر ما و همه کس ما یا باید واقعا همانطور عالی باشد که ما می خواهیم و یا اینکه تبدیل می شود به یک عنصر نامطلوب و بد که باید دائم با او بجنگیم و اینطور می شود که حجم زیادی از زندگی ما پر می شود از بگو مگو و نبردبا اطرافیانمان و زمین و آسمان که بله شرایط و آدم ها آنطور نیستند که من دوست دارم !
خب این واقعا یک تراژدی است ، یاد نگرفته ایم که آدم ها را با همان رنگ خاکستریشان دوست بداریم و شرایط را طیفی از مسائل ببینیم که اتفاقاً موقعیت های خوب هم در آن یافت می شود ! با این روش، آخر سر تبدیل می شویم به آدم های غرغرو و منفی باف که فقط در رویاهایشان امکان چیزهای خوب وجود دارد .
فکر می کنم صفر و یک دیدن و قضاوت کردن را باید کنار بگذاریم تا بتوانیم با هم باشیم و اینقدر به خاطر تفاوت های نگاه، سلیقه و عقیده هایمان ، فرصت ها و توان اجتماعی همدیگر را فرسایش ندهیم . اینطور می توانیم در هر شرایطی در هم ضرب شویم و بر هر چالشی غلبه کنیم . گمان کنم زمان آن رسیده است که رنگ خاکستری را هم ما ایرانیان دوست داشته باشیم !