ویرگول
ورودثبت نام
هادی
هادی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

سنگریزه‌هایی که شمارش نشدند

خاطرات سرتیپ قیس صبیح الزیدی. نشر آرما. به قلم فاطیما فاطری. یک عراقی شیعه در ارتش عراق با جسارت فوق‌العاده که چندین بار هم مورد سوء قصد توسط استخبارات قرار می‌گیرد و با خانواده‌ای سیاسی و زندگی پر فراز و نشیب که در نهایت در جنگ عراق و کویت به ایران پناهنده می‌شود ولی همیشه در ایران متهم به جاسوسی برای صدام بوده است و پس از سقوط صدام در عراق متهم به جاسوسی برای ایران شده بود و هیچ‌گاه این سایه شوم از سرش کنار نرفت. در ایران بعثی‌ها و برخی دیگر برایش خبر دروغ می‌آوردند و در عراق بدلیل عدم حضور در لشگر بدر و حزب الدعوه مورد سوء ظن بوده است. سه بار ازدواج می‌کند. دوبار در عراق و یکبار در ایران و عملاً در حال حاضر با خانواده ایرانی خود زندگی می‌کند و از مسیر فعالیت‌های هنری زندگی می‌گذراند و به نوعی نه در ایران و نه در عراق هیچ‌وقت قدرش دانسته نشده است. شاید اگر به جای ایران به عراق یا اروپا ( از طریق ترکیه یا سوریه )‌پناهنده می‌شد داستان دیگری داشت یا حتی اگر در خصوص عدم حضور در حزب الدعوه و لشگر بدر آنقدر لجاجت نمی‌کرد سرونوشتی دیگری داشت لکن بدلیل عقایدی که دارد و مشاهدات که از این دو مجموعه داشته است هیچ وقت زیر بار سایه‌ی آن‌ها نرفته است

خانواده ایرانیایرانعراقکتابجنگ
یک کتاب‌خوان متوسط
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید