«انسان خردمند» ویژگیهایی دارد که دوست و دشمنش بر سر آن توافق دارند، در دفاع از کتاب میشود گفت که «انسان خردمند» اثری از یک نویسنده با یک زاویهی دید مشخص نسبت به تاریخ زندگی بشر بر روی کرهی زمین است اما نویسنده درست به همین دلیل که قصد داشته نگاهی از بیرون به داستان بشر داشته باشد گاهی آنچنان از زمین فاصله گرفته که همهی تاریخ را بیتوجه به تفاوتها و تکثرهایش روایت میکند.
انسان خردمند کتابی است که روایت تاریخ مختصری از بشر را بهانه کرده تا نیشگونی از جاندار یکه تاز ۷۰ هزار سال اخیر بگیرد. جانداری که با ۷۰ هزار سال ناقابل، توهم «تنها من هستم و جز این نیست» برایش به حقیقت غیرقابل کتمان تبدیل شده است. می توان از دو منظر به روایت یووال نوح هراری از تاریخ نظر انداخت. نخست بررسی کتاب فارغ از جایگاه و شهرتش و دوم دلیل جهانی شدن ۶۰۰ صفحه اطلاعاتی که شاید کلیات آن را هر انسانی که تحصیلات مقدماتی را پشت سر گذاشته به عنوان اطلاعات عمومی از قبل بداند. اطلاعاتی از خوانش تکاملی پیشینهی ما، از اختراع خط، انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی.
نخست از منظر دوم یعنی استقبال بینظیر از این کتاب شروع میکنیم. میتوان ادعا کرد که خواندن انسان خردمند سن و سال ندارد. بینیاز به معلومات پیشین، تاریخ جهان را نه تنها برای ما توضیح میدهد بلکه با داشتن زاویهی دید، به این اطلاعات تکراری، جان میبخشد. یک تفاوت نوشتن کتاب و قصهگویی در همینجاست. بسیاری از ما شنیدهایم که میگویند مطالعهی فلان کتاب به اطلاعات خاصی نیاز دارد، فلانی را بدون دانستن از بهمانی نمیفهمیم. اما سخت میتوان چنین توصیهای برای یک قصه کرد. یک قصه را هم یک کودک میتواند بفهمد هم یک بزرگسال وقتی که کتابی در همان چند سطر اول، علوم پایه را به سادهترین شیوهی ممکن توضیح میدهد. هراری بعد از علوم پایه به توضیح فرهنگ و دانش و تاریخ و علوم انسانی میپردازد. شروع این کتاب به خوبی نمایندهی روند و سمت و سوی حرکت آن است:
«حدود ۵/١٣ میلیارد سال پیش ماده و انرژی و زمان و فضا از طریق مِهبانگ یا انفجار بزرگ (Big Bang) به وجود آمد. «فیزیک» حکایت این عناصر بنیادین جهان ما است. کمابیش ٣٠٠ هزار سال پس از ظهور ماده و انرژی، ساختارهای پیچیدهای از ترکیب این دو به وجود آمد که اتم نام گرفت و سپس ترکیب اتمها به شکلگیری مولکول انجامید. حکایت اتمها و مولکولها و فعل و انفعالاتشان شیمی نام گرفت. نزدیک به ٣ میلیارد و ٨٠٠ میلیون سال قبل، در سیارهای به نام زمین، مولکولهای معینی با هم تلفیق شدند و ترکیبات عظیم پیچیدهای را به وجود آوردند که موجودات زنده (organisms) نام گرفتند. سرگذشت موجودات زنده زیستشناسی خوانده شد. حدود ٧٠هزار سال قبل، موجوداتی از گونه «انسان خردمند» دستبهکار ایجاد ساختارهای بسیار پیچیدهتری شدند که فرهنگ نامیده شد. تحولاتی که متعاقبا در این فرهنگهای بشری رخ داد تاریخ نام گرفت. مسیر تاریخ را سه انقلاب مهم تعیین کردند: انقلاب شناختی که حدود ٧٠هزار سال پیش موتور تاریخ را روشن کرد. انقلاب کشاورزی که حدود ١٢هزار سال قبل به این روند سرعت داد. انقلاب علمی که همین ۵٠٠ سال پیش شروع شد… موضوع این کتاب داستان تاثیر این سه انقلاب بر انسان و بر موجودات دیگری است که در کنار او زندگی میکنند.»
و اما نیشگون کتاب از انسان یکه تاز ۷۰ هزار سال اخیر. نخستین نیشگون همان ابتدای کتاب گرفته میشود که ما انسانهای خردمند تنها یکی از گونههای انسان هستیم و احتمال داشت گونههای دیگری از این جنس غالب شوند یا چند گونه از جنس انسان در کنار هم بر روی کره زمین زندگی کنند. یا مثلا در جایی دیگر دربارهی این موضوع صحبت میشود که انسان راست قامت ۲میلیون سال زندگی کرده و گونهی ما ۱۰۰ هزار سال قدمت دارد و ما به احتمال زیاد نتوانیم رکورد آنها را بشکنیم. اینها نکاتی است که در بخشهای مختلف کتاب جسته و گریخته تیشههایی بر پیکرهی بت انسان مدرن به عنوان پیشتاز زمین میزند. در این میانه، تاوان انسان خردمند بودن ما را هم یادآور میشود، آنجایی که از آرتروز گردن و درد مفاصل به دلیل حمل مغز بزرگ و یا از مضرات زندگی کشاورزی با مشقات و خشکسالیهای پیدرپیاش به جای شکارگر-خوراکجو میگوید.
کتاب ویژگیهایی دارد که موافق و مخالف آن بر سر این ویژگیها توافق دارند. اما راهشان از جایی جدا میشود که برخی این ویژگیها را نقطهی قوت و برخی دیگر همان ویژگیها را نقطهی ضعف کتاب به حساب میآورند. یکی از این ویژگیها کلی بودن کتاب است. در درجهی اول باید گفت که این کلی بودن اجبار است چرا که یا باید هراری اثری به تعداد صفحات تاریخ تمدن مینوشت یا بالاجبار میبایست به همین سیاقی که هست کلیگویی کند. موضوعی که باعث شده برخی منتقدان، این اثر را نه نگاهی به همهی تاریخ بلکه به عنان کتابی معرفی کنند که بخشهای بسیاری از تاریخ را ندیده است، حال آنکه خود کتاب بر روی جلدش اشاره میکند که: تاریخ مختصر بشر.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب که باز هم مورد توافق موافقان و مخالفان کتاب است موضوع داستانپردازی هراری است. شاید ستون فقرات نظرات مخالفان این کتاب را بتوان این گزاره عنوان کرد که: هراری به جای گفتن از تاریخ، داستانپردازی کرده، حال آنکه به نظر من، این نقطهی قوت کتاب است؛ البته اگر با زاویهی دید من خواننده همسو باشید. هراری در انسان خردمند مشخصاً زاویه دید دارد. خیلی راحت و بدون شارلاتانبازی یا لفاظی موضع مشخص میگیرد. مثلاً بیواهمه از اصول نخنمای تاریخدانانی بدون قضاوت، در بخش انقلاب کشاوری و در ذم ورود به این عصر میگوید: «ما به قیمت تکثیر گونه، از میزان کیفیت زندگی فرد فرد انسانها کاستیم.» شاید از لحاظ تکاملی گندم، مرغ و گاو گونههایی پیروز شناخته شوند اما آیا کیفیت زندگی آنها نیز بهتر شده است؟ بدون شک نه. یا مثلاً در میانهی بخش شکلگیری امپراتوریها، این گزاره را به کار میبرد که «در دوران ما بعد از «فاشیست»، «امپریالیست» دومین ناسزای سیاسی است.» یا اینکه دربارهی انقلاب شناختی و دلایل پیدایش آن میگوید: «تا جایی که میدانیم، کاملا اتفاقی بود.»
البته این صراحت در قضاوت گاهی کار دستش داده و باعث لغزیدن پای نویسنده میشود مانند آنجا که میگوید: «چندخداپرست ذاتاً بیتعصب است و کمتر ممکن است ملحدان یا بیایمانان را بیازارد.» چنین حکمی آن هم در گسترهی تاریخ واقعاً محل تردید است اما پرداختن به این بخش از اثر را به بعد موکول میکنیم و به اصل موضوع برمیگردیم. هنگامی که از اهمیت زاویه دید داشتن هراری صحبت میکنم این حرف به معنای تأیید زاویه دید او نیست بلکه تحسین داشتن زاویه دید است. شاید برای برخی این موضوع بدیهی باشد اما اگر نگاهی به سنت تاریخنویسی خودمان بیندازیم متأسفانه این امر بدیهی آنچنان هم رایج نیست. هنوز هم هستند اساتیدی که در حالیکه دستهایشان را مشت کردهاند با سری افراشته در چند اُکتاو بالاتر میگویند: «تاریخنویس باید بیطرف باشد.» عدم قضاوت تاریخنویس برابر با عدم حضور انسان است. تنها یک ربات میتواند دربارهی موضوعی نظری نداشته باشد. قضاوت در تاریخنویسی از کلیترین موضوعات مانند دیدن یک دورهی تاریخی و ندیدن دورهای دیگر تا ریزترین آن یعنی انتخاب یک واژه به جای دیگری در معرفی یک شخصیت تاریخی وجود دارد، با وجود چنین شرایطی دم از بیطرفی زدن به جز علاقه به شعارهای زیبا شاید دلیل دیگری نداشته باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب، نداشتن روند ترتیب تاریخی است. این ویژگی نیز شاید همسو با داستانگویی آن باشد که باعث شده که بر خلاف سنت رایج تاریخ نویسی که از آدم و حوا شروع میشود و به ترتیب جلو میآید تا به سرکار آمدن دولت ترامپ برسد، در بسیاری از بخشها در زمان سفر کند. واقعهای را در میان انسانهای نخستین مثال میزند و چند خط پایینتر به جامعهی امروزی آمریکا یا اروپا نقب میزند و نمونههایی از آن را در دنیای امروز نشان میدهد. از ساعت کاری انسان خوراکجو-شکارگر میگوید و بلافاصله به ساعت کاری یک کارمند اداری در آمریکا میپردازد. در میانهی توصیف سکههای ممهور به پادشاهان بینالنهرینی به بحرانهای والاستریت یا علاقهی بنلادن به دلارهای آمریکایی میگوید. این سفر مداوم در زمان، شاید به مذاق برخی تاریخنویسان خوش نیاید و به همین دلیل اثر او را غیرعلمی بنامند. هراری اما در خلال روایت شکارگری و خوراکجویی نظراتش را دربارهی فمینیسم میگوید و یا هنگامی که دربارهی پیدایش پول مینویسد نظرش دربارهی مذاهب هم بیان میکند. از سیاست تا ورزش و از سرمایهداری تا کمونیسم، هراری در انسان خردمند دربارهی گسترهی وسیعی از موضوعات اظهارنظر میکند.
هراری در انسان خردمند به جای روایت خطی به روایت همزمان مفاهیمی همچون پول، نظامهای سیاسی و دین میپردازد. یک مفهوم را محور قرار میدهد و برحسب روایتش به جابهجایی در تاریخ از گذشته تا اکنون میپردازد. البته فصلهای کتاب بر اساس سه انقلاب تاریخی یعنی انقلاب شناختی، انقلاب کشاورزی و انقلاب علمی ترتیب زمانی دارد اما بخشهای هر فصل کمتر تن به این روند میدهند. بخشهایی با این عناوین: یک حیوان بیاهمیت، بزرگترین فساد تاریخ، ساخت اهرام، در تاریخ چیزی به نام عدالت وجود ندارد، رایحهی پول، کشف جهل و نادانی، ازدواج علم و امپراتوری، کیش سرمایهداری، چرخ صنعت و…
و اما منظر دوم، نگاهی به کتاب فارغ از آمار فروش آن. اگرچه من در نهایت خواندن این کتاب را به همه پیشنهاد میکنم و فکر میکنم که ویژگی های مثبت اثر بسیار بیشتر از نقاط ضعف آن است اما این موضوع به معنای بیاشکال بودن کتاب نیست. کتاب انسان خردمند برای اولینبار در سال ۲۰۱۴ با عنوان « Sapiens: A Brief History of Humankind » به زبان انگلیسی منتشر شد. نویسنده کتاب اصلی را در سال ۲۰۱۱ به زبان عبری نوشت. اما بعداً خودش آن را با کمک «جان پرسل» و «هایم واتزمن» به زبان انگلیسی ترجمه کرد. این کتاب حدود ۶۰۰ صفحه دارد که بخشی از آن شامل تصاویر و پیوستها است.
قبلتر به این نکته اشاره شد که کلیگویی و نگاه از بیرون به حوادث شاید فوایدی برای کتاب داشته اما موجب ایجاد اصلیترین ایراد کتاب هم شده است. هراری هیچگاه تنوع فرهنگی را به رسمیت نمیشناسد. دریچهای را انتخاب کرده (این دریچه در درجهی نخست نقطه قوت کتاب است) و از آن دریچه قوانین جهانشمول صادر میکند (ایراد کار شاید در همین صدور قوانین جهان شمول باشد) بیتوجه به تفاوتهای جغرافیایی و زمانی. برای او چندخداپرستی نماد تساهل است و یگانهپرستی نماد تعصب. بیاستثنائی در زمان و مکان. یک مثال از تساهل مذهبی رومیان، این موضوع را برای او همهزمانی و همهمکانی میکند و یک مثال از تعصب مسیحیان در خصوص جنگ پروتستانها و کاتولیکها، تعصب مذهبی یگانهپرستان را به تمام تاریخ و جغرافیا تعمیم میدهد. شاید این اصلیترین ایراد وارده به نگاه هراری باشد.
سوگیری هراری جایی در صفحهی ۳۱۰ خودش را به این صورت نشان میدهد: «دوگانهباوری جهانبینی بسیار جذابی است.» مخاطب نمیداند چرا هراری این چنین از یک خوانش مذهبی در مقابل دیگر خوانشها یعنی چندخدایی و یگانهپرستی دفاع میکند و چرا برای او یگانهپرستی مثلاً جهانیینی جذابی نیست. این جذابیت برای هراری در خصوص پاسخگویی دوگانهباوری در قبال مسئلهی خیر و شر است و اگرچه چند پاراگراف بعدتر به اشکال این نگاه در خصوص نظم جهان اشاره میکند اما به این سوال پاسخ نمیدهد که چرا جوابگویی دوگانهباوری در قبال مسئلهی خیر و شر برای او جذاب است اما پاسخگویی یگانهپرستی در قبال مسئلهی نظم جهان و عدم پاسخگویی دوگانهباوری در این خصوص برای او جذاب نیست؟ هراری قصد داشته نگاهی از بیرون به داستان بشر داشته باشد اما گاهی آنقدر از زمین فاصله میگیرد که همهی آن را بی توجه به تفاوتهایش میبیند.
شاید برای برخی این حکم در تناقض با حرف ابتدای مطلب در خصوص دفاع از زاویه دید داشتن نویسنده کتاب باشد اما باید این نکته را یادآور شد که دفاع از زاویه دید داشتن به معنای پرتاب بیهدف و پراکندهی گزارههای قضاوتی در متن نیست. هر ادعایی باید توان اثبات داشته باشد اما برخی تاریخنویسان، به دلیل عدم توانایی در اثبات یا دفاع از نظر خود ترجیح میدهند هیچ ادعایی نکنند و پشت خاکریز «تاریخ نویس باید بی طرف باشد» سنگر بگیرند.