ماجرای «اصحاب کهف» رو همه شنیدیم و خیلی ها مون سریالش رو هم دیدیم.
یه عده جوون که دغدغۀ دین داشتن، اما شرایط بر وفق مرادشون نبود و چون جونشون در خطر بود به غاری پناه آوردن و خداوند متعال سالها اونها رو به خواب فرو برد و بعد از خواب بیدار کرد تا به چشم خودشون ببینن که در نهایت پیروزی از آن کدوم گروه بوده؟ مؤمنان یا کافران!! جالب اینکه در تمام این مدت، اگه کسی به اونها نزدیک می شد چنان ترس وجودش رو فرا می گرفت که ناخواسته پا به فرار می گذاشت؛ چهره هاشون طوری بود که انگار بیدارن اما خوابِ خواب بودن... [1]
یکی از نکات بسیار مهمی که تو این ماجرا جلب توجه می کنه، فرمایش خداوند متعال در آیۀ 18 سورۀ مبارکۀ کهفه:
«وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمال»: [در تمام این سالها] آنها را به پهلوی راست و چپ می غلتاندیم.
همۀ آدما کم و بیش تو خواب غلت می زنن، تا عضلاتشون نگیره و وقتی که از خواب بیدار شدن احساس کوفتگی و درد نداشته باشن. تو بیداری هم وقتی چند دقیقه ای جایی نشسته باشیم، یه تکونی به خودمون میدیم که بدنمون نگیره.
خوابِ عمیقِ چند سالۀ اصحاب کهف و اینکه در این چند سال کسی جرئت نزدیک شدن به اونها رو نداشته و اینکه تو این مدت نه احساس گرسنگی کردن، نه تشنگی و نه نیازی به قضاء حاجت و...، همه نشان دهندۀ معجزه ای بزرگ، برای هدفی بزرگه. خب، خدا می تونست با معجزه کاری کنه که وقتی از خواب بیدار میشن اصلا احساس خستگی و درد و کوفته شدن بدن رو هم نداشته باشن، اما می بینیم که خدا در دل این معجزه، از اسباب و علل عادی و مادی قضیه دست بر نمی داره و اونها رو به پهلوی راست و چپ می غلتونه!!
این شدّت پایبندی خدا به امور عادی رو نشون میده و اینکه حتی در دل یک معجزه، اونجایی که کار بصورت عادی میشه پیش بره، دست به معجزه نمی زنه!
همه اینها رو گفتم تا اینو بگم که طرف راست راست تو چشم ملّت نگاه می کنه و میگه : «صفر تا صد امور امام زمان (علیه السلام) ـ از ظهور تا نحوۀ ادارۀ حکومت ـ با معجزه است!!!!».
یعنی خدایی که حاضر نیست در حد غلت زدن چندتا جوون تو غار، (تازه وقتیکه خوابن و اتفاقا کسی هم نمی تونه بهشون نزدیک بشه)، دست از پایبندی به امور مادی برداره، یک دفعه در سطح کلان، از همه اصول خودش صرف نظر می کنه و میگه: آقا ما که دیگه خسته شدیم، انگار کارها عادی حل نمیشه، بذار با معجزه همه چیزو راست و ریست کنیم بره پی کارش!!!
التماس تفکر
____________________________
[1] الکهف: 10 - 12:«إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَدا * فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنینَ عَدَداً * ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً» و 18 :«وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً».