
هدف از اقدام کردن بهبود شرایط نیست بلکه جلوگیری از بدتر شدن شرایط است. اگر امروز کارهایی که دیگران حاضر به انجامش نیستند را انجام ندهیم، به طور حتم فردا قادر به انجام بسیاری کارها نخواهیم بود. بنابراین فارغ از اینکه حالتان با اقدام خوب میشود یا نه، اقدام کنید و بیکار نمانید. در ادامه به چهار ویژگی عملگرایی طبق تجربه شخصی خود اشاره میکنم:
اگر نمیدانیم چکار کنیم باید هر چه زودتر عمل کنیم در غیر این صورت دچار کمالگرایی میشویم و به تعویق میاندازیم. مسیر از ابتدا برای هیچکس مشخص نبوده و من گمان میکنم عملگرایی همانند فانوسی است که یک قدم پیش رو را روشن میکند. حال اگر میخواهیم قدم بعدی روشن شود، چارهای جز برداشتن قدم فعلی نداریم.
حتمن شما هم این شرایط را تجربه کردهاید که خرواری از کارهای عقب مانده با سررسیدهای نزدیک دارید و نمیدانید از کدام گوشه بیاغازید. در چنین شرایطی نشستن و نظاره کردن شرایط هیچ مشکلی را برطرف نمیکند. اگر میخواهیم کاری انجام شود باید انجامش دهیم.
اگر گمان میکنیم کنترل زندگی از دستمان خارج شده و شرایط مطابق خواستههایمان نیست، بهترین توصیه عملگرایی است. ذات آدمی همین است؛ به محض آنکه اختیارش را بر زمان، انرژی و داراییاش از دست بدهد خیلی زود دچار افسردگی میشود. از این رو ضروریست افسار زندگیمان را به دست بگیریم و کاری که میتوانیم را انجام دهیم.
بارها این حالت را تجربه کردهام؛ اندکی از کار فاصله میگیرم و طولی نمیکشد که دستهای از افکار مزاحم و ناامیدکننده به ذهنم هجوم میآورند. برخی از آنها میگویند که تو دیگر به فنا رفتهای، برخی دیگر میگویند حواست به قسط سر ماه هست؟ اگر ایده خوبی جز اسکرول کردن شبکههای اجتماعی برای استراحت نداریم، همان بهتر که اصلن استراحت نکنیم.
عملگرایی برای شما چه فایدهای دارد؟