سئو همیشه یه بازی با الگوریتمها نیست. یه بازیه با آدمها. با نیازها، دغدغهها، تصمیمگیریهاشون. این یعنی اینکه «چی بنویسیم»، «برای کی بنویسیم» و «با چه ساختاری» ارائه بدیم، مستقیماً به نوع کسبوکار ربط داره. یکی از بزرگترین این تفاوتها، شکاف بین سئو در B2B و B2C ـه.
من بهعنوان کسی که تو چند پروژه B2C مثل کلیدسازی، فروش مخزن آب، تجهیزات آبی، و مبلمان کار کرده، حالا وقتشه که بر اساس تجربهی واقعی، یه تصویر واضح از تفاوت استراتژی محتوایی این دو دنیا بسازم. این مقاله مخصوص مدیران، استارتاپها و بچههای سئوئه که میخوان بفهمن چه محتوایی برای چه مخاطبی جواب میده.
تجربههام نشون داده هر کسبوکار، مخاطب خاص خودشو داره. همین مخاطب، تعیین میکنه چه نوع محتوایی باید تولید بشه. اینا خلاصه چند پروژهست:
مخاطب؟ مردم عادی، تو شرایط فوری. پس لوکال سئو (بهینهسازی برای مکان) براش حیاتی بود. چیزی که خیلی خوب جواب داد:
آموزشهای کاربردی. مثلاً:
«چطوری بدون کلید قفل رو باز کنیم؟»
«نحوه قطع کردن دزدگیر ماشین بدون ریموت»
یه مقاله ۲۵۰۰ کلمهای اینجا جواب نمیداد. مردم دنبال جواب سریع بودن. صفحات خدمات هم وقتی با اسم محلهها ترکیب شد، قشنگ بالا اومد.
مخاطب اینجا کسیه که داره برای ویلا، باشگاه، یا کسبوکارش مخزن آب میخره. یعنی یه تصمیم منطقی + کمی استرس برای انتخاب درست.
مدل محتوایی که جواب داد:
ترکیب آموزش با معرفی مدلهای محصول.
مثلاً:
«فرق مخزن پلیاتیلن با فایبرگلاس چیه؟»
نحوه محاسبه حجم مخزن مورد نیاز برای خانه»
•
«نحوه نصب پمپ آب به مخزن»
جالب اینجاست که مقالاتی با تیتر «چرا مخزنتون جلبک میزنه» بیشتر از معرفی خود محصولات بازدید گرفتن! چرا؟ چون مشتری هنوز درگیر مشکله، نه محصول.
اینجا عکس حرف اول رو میزد. ولی یه عکس خشک از یه مبل کافی نبود. ما اومدیم تجربهی استفاده از مبل، مقایسه با مدلهای مشابه، و محتوای کاربردی براساس سبک زندگی نوشتیم. نتیجه؟ تعامل بیشتر، نرخ موندن بالا، و تبدیل بهتر.
B2C: مردم عادی. شاید همون لحظه دنبال خریدن. تصمیمشون بیشتر احساسی و سریعه.
B2B: مدیر یا تصمیمگیر سازمانی. دنبال توجیه منطقیه. باید بتونه به تیمش یا مدیر بالادستی گزارش بده که چرا فلان محصول یا سرویس رو انتخاب کرده.
✅ پس تو B2C مینویسی که ترغیب کنی.
✅ تو B2B مینویسی که قانع کنی.
تو دنیای سئو، استراتژی محتوایی برای سایتهای B2C با B2B کاملاً فرق داره.
برای B2C، مخاطب ما مردم عادیان، پس محتوا باید سریع، ساده و جذاب باشه: مثل آموزشهای کوتاه، ویدیوهای کاربردی و FAQ. لحن صمیمیه، CTAها هم مستقیم میرن سراغ فروش: «الان بخر»، «همین حالا تماس بگیر».
ولی تو B2B، سر و کارمون با مدیر و متخصصه. اینجا محتوای تخصصی مثل مقالههای تحلیلی، مطالعه موردی، یا فایل PDF فنی جواب میده. لحن رسمیتره و CTAها به جای فروش فوری، بیشتر دعوت به تعاملن: «درخواست دمو»، «مشاوره رایگان».
خلاصه؟
تو B2C دنبال خرید سریعیم،
تو B2B دنبال اعتمادسازی و تصمیمگیری بلندمدت.
تو B2C، مشتری ممکنه با یه سرچ وارد سایت بشه و همون لحظه خرید کنه. پس CTA باید شفاف، سریع و بدون پیچیدگی باشه.
تو B2B، مسیر پیچیدهست. گاهی چند هفته طول میکشه. اینجا لازمه برای هر مرحله محتوا داشته باشی:
مرحله آگاهی: محتوای آموزشی و بلاگ
مرحله ارزیابی: مقایسه، PDF، راهنما
مرحله تصمیم: کیس استادی، مشاوره رایگان، تست رایگان
تو B2C، گوگل نقش اصلی رو بازی میکنه. اما در B2B خیلی وقتها تصمیمگیرنده از طریق:
لینکدین
ایمیل مارکتینگ
خبرنامه تخصصی
و حتی ریفرال (ارجاع از بیزینسهای دیگه) به تو میرسه.
📌 پس اگه سئوی B2B رو فقط محدود به گوگل ببینی، نیمی از ماجرا رو جا انداختی.
راستش من هنوز پروژه سئو B2B واقعی نداشتم. اما این حوزه برام جذابه. دلم میخواد وارد پروژههایی بشم که:
چند مرحلهای فکر میکنن.
با CRM یا تیم فروش یکپارچهان.
نیاز به محتواهای دادهمحور و استراتژیک دارن.
اگه تیم یا پروژهای هست که دنبال کسیه که تجربه واقعی از B2C داشته باشه و بخواد دید کاربردی رو وارد B2B کنه، خوشحال میشم همصحبت شیم.
👋 من تجربه پروژههای B2C متنوعی دارم. از خدمات فوری گرفته تا محصولات فنی. همیشه مشتاقم که وارد فاز جدیدی از سئو بشم. اگه سوالی داری یا دنبال همکاریای، خوشحال میشم تو کامنتها یا پیامهای خصوصی در ارتباط باشیم.