دوستان لطف دارن هی میان تو پیوی از من میپرسن خانم عصمتی چرا نمینویسی، چرا فعالیتت کمه، خانم عصمتی ویرگول بدون شما صفا نداره و بیاید ویرگولو به هم بریزید و فلان و بهمان. اول از همه، من همیشه گفتم و بازم میگم، این دوستان لطف دارن واقعا به من. من پُخ خاصی نیستم ولی اینها من رو فراموش نمیکنن.
یک بار برای همیشه من به این سوال جواب میدم.
بلد نیستم نه بنویسم نه حرف بزنم دوستان. تمام شد و رفت. دیگه نیاین در دایرکت، خصوصی و اینها بیاین بنویسید و از من درخواست کنید، من حوصله اعصاب و اینها ندارم. میام چهارتا کلمه حرف بزنم، از اون طرف باید جواب پس بدم. والا سرمون انگار درد میکنه انگار. سرمون درد که نمیکنه. بیایم حرف بزنیم که چی؟ چهارنفر که قبولمون دارن و چه بنویسیم چه ننویسیم هم مثل ما فکر میکنند بیان لایک کنن از اون طرف چهارنفر دوستان حلالزاده که مخالفن بیان کامنت هِیت و دیس و اینها بنویسند که چی؟ چه چیزی تغییر کرد؟ سرمان درد نمیکند که.
امروز سرم نامناسب است. پیویام را میبندم. خسته شدیم. کاری داشتید بیاید در خانهام، چایی، قهوهای، کاپوچینویی چیزی از آن بالا روی سرتان میریزم که از همانجا برگردید بروید خانهتان نان و ماستتان را بخورید.