چند سالي هست كه رشته تجربه كاربري يا همون user experince " خودشون" بين شركتها مطرح شده. اينكه بايد به هدف كاربر توي هر قسمت اهميت داد و اينكه هر چي بهتر بدونيم كاربراي محصول ما اغلب چه خصوصياتي دارن ؟ چه زمان و در چه فضايي از محصول استفاده ميكنن و اساسا چرا استفاده ميكنن؟ چطور ميتونيم كار رو براشون راحتتر و سريعتر كنيم و … اينا همه سوالايي هستن كه بهشون توجه ميشه …
حالا اين ميتونه تعميم پيدا كنه به هر سيستمي كه تصور كنين و فقط به طراحي نرم افزار محدود نميشه. مثلا سيستم آموزشي كه يه سري كاربر داره با عنوان دانش آموز. نيازهاي آموزشي اين افراد تو اين سن چيه ؟ بين دريايي از مهارتهاي مختلفي كه توي اين دنيا براي ياد گرفتن هست، كدوم مهارتها براي بچه ها ضروري تره و بايد حتما ياد بگيرنش؟
اشكالاتي كه دانش آموزان قبلي باهاش مواجه بودن چي بوده و چطور ميشه رفع بشن ؟
اين سوالات و پرسش هاي مشابه، قدمهاي اوليه بهبود تجربه دانش آموزان از اين سيستم هستند.
مخلص كلام اينكه براي همه سيستم ها راه براي بهبود تجربه كاربر هست. چه اولين سيستمي كه تقريبا همه ما باهاش برخورد كرديم كه مدرسه باشه، چه هر سيستم ديگري.…
نتيجه اخلاقي اينه كه طراحي خوب و تلاش براي بهبود تجربه انسانها ميتونه دنيا رو به جاي بهتري براي زندگي تبديل كنه.