چطور میشه بهتر دیده شد؟
چطور میشه اون چیزی رو که دوست داریم و رویاشو داریم رو خلق کنیم؟
چطور میتونیم هر جمعی مشتاق باشه تا ما رو هم در کنار خودشون داشته باشن؟
چطور کسب و کار موفق تری رو تجربه کنیم و گوی سبقت رو از رقبا برباییم؟
همه اینا سوالاتیه که هر نوجوان و جوان رو به خودش جذب میکنه درسته؟
۱۸ سالم بود و بعد از اینکه در امتحان شهریور ماه! موفق به کسب دیپلم شدم. یه راه پر از فراز و نشیب و جلوی خودم میدیدم. تکلیف کارم شغلم زندگی و آینده ام چی میشه؟
میگن وقتی سوال میپرسی کائنات مهیا میشه تا جوابی برات پیدا کنه. البته پیدا کنه که واژه درستی نیست چون تمام جوابها تو دل کائنات هست.
کتابی به دستم رسید به نام آئین دوست یابی اثر دیل کارنگی. نمیدونم چرا به این کناب اعتماد کردم. چطور خوندمش و چطور ساعتها تونستم در دریای بیکران این کتاب شنا کنم. البته اونقدر ها باور هام برنامه ریزی نشده بود که نشه با خوندن کتاب تغییرش نداد. برای همین تمام مطالبش رو باور کردم. مثلا جمله زیبایی در همون اوایل کتاب بود «انتقاد کبوتر جلدی است که مجدد بر بام خانه تان خواهد نشست»
من سعی کردم انتقاد نکنم، گلایه نکنم و در صورت اشتباه سریعا پوزش بخوام و با هر گونه عذر آوری خدا حافظی کردم. کمی جلوتر راجب تاثیر افکار و آنچه باعث تحقق در دنیای بیرون میشد صحبت به میان اومد. یاد شعر زیبای حضرت مولانا افتادم
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
من باور کردم و اجازه دادم باور های جدیدی در من شکل بگیره. دیری نپایید که متوجه تغییر های بزرگی در زندگیم شدم. تقریبا چندین و چند سال از دوستان هم کلاسی ها و نزدیکانم گامهای جلوتری رو برداشتم.
تعداد دوستانم همکارانم و روابطم از هر زمانی بیشتر بود و خوشحال تر از هر زمانی بودم، چرا که راز شاد تر بودن چیزی جز مهارت ارتباطات نیست
دیل کارنگی کتابهای زیبای دیگه ای هم به رشته تحریر در آورده «آئین زندگی، آئین سخنرانی» از دیگر اثر های دیل کارنگی است.