اين يه تجربه شخصي است و هر فردي در هر جايگاهي در نوع برداشت و اظهار نظر صاحب اختيار است!
سلام
سالها قبل به مدتي طولاني استادي شخصي داشتم هر چند كه قصد ندارم نامي از اوببرم، ولي به ياد دارم در شروع سمينار كتابي در دست گرفت و روي سن با تمام وجود فرياد ميزد كه اين كتاب ٢٠ دلاري منِ.... فقير را به ........ ثروتمند تبديل كرد.
آن كتاب چيزي نبود جز think and grow rich
از تدريس هاي عاشقانه آن استاد ٢٠ سال گذشت و هرگز كسي از او اين سوال را نپرسيد چرا اين كتاب كه دنياي تو و امثال توي استاد موفقيت را متحول كرده دنياي افراد و كار آفرينان را متحول نكرده!
حلقه مفقوده در كجا بود كه تو ثروتمند شدي و آنها در جاي خود باقي ماندند
بعد از ٢٠ سال آن مدرس موفقيت پرده از رازي برداشت كه تدريس ٢٠ ساله اش را نقض ميكرد
كتابي كه ٢٠ سال اسباب ثروت مدرس قصه ما بود به گفته او نسخه آبكي و دروغين بود و حقيقت در بين صفحات كتاب موجود در بازار رخت بربسته بود.
مردان و زناني كه در حسرت رسيدن ها جان سپردن و به سراغ نا اميدي رخت بربستند همچنان در عجب از نرسيدن ها بودند
حلقه مفقوده اين بود
موفق ها آنقدر ها هم ساده لوح و دسته دل باز نبودند كه اين اسرار را با ما به قيمت ٢٠ دلار به اشتراك بگذارند
اگر روزي داستان زندگي ناپلئون هيل را خوانديد پي خواهيد برد كه او هر روز و به مدت ٢٠ سال با موفق ترين مردان و زنان روي كره زمين نشست و برخواست كرد. هنري فرد، توماس اديسون، اندرو كارنگي و....
اگر او تنها روزي يك صفحه مينوشت در طول ٢٠ سال ما با كتاب پر محتواي چند جلدي و قطور مواجه بوديم نه كتاب ۳۰۰ صفحه ايه بي محتوا
و اما داستان واقعي از قرار زير است...