در ساعت ۱۹:۰۳:۲۶ روز بیست و نهم اسفند ۱۴۰۰، اعتدال بهاری رخ داد و به صورت رسمی وارد قرن ۱۵ هجری خورشیدی شدیم. امروز که این مطلب را مینویسم هم نخستین روز قرن و نخستین روز سال ۱۴۰۱ است. امسال رو میشه سال ۰۱ هم دونست و خب احتمالا بدونید که صفر و یک، در دنیای کامپیوتر معنای زیادی داره.
همین که نیم پتابایت داده در هر دقیقه رد و بدل میشه، همین که شما ریمیکسهای شاد مخصوص نوروز رو راحت میتونید دانلود کنید، اصلا همین که دارید این مطلب رو میخونید، خودش نشان از اینه که صفر و یکها، دارند درست جابجا میشن :)
خیلی وقت بود که دست به کیبرد نشده بودم تا مطلبی بنویسم. این روز نخست بهار و روز تعطیلی رو، بهونهای دونستم برای این که در مورد تجربیات دو سال اخیر بنویسم و از اون مهمتر، برای ۰۱ هم پلنهای صفر و یکی بچینم :)
سال ۹۹ برای من سال جالبی بود. نمیگم خوب چون واقعا برای هیچ کس سال خوبی نبود. سالی بود که پس از کلی اتفاق ناگوار آغاز شده بود و از همه مهمتر، زندگی همه ما از پاندمی کووید-۱۹ تاثیر گرفته بود. یکی دو ماه اول ۹۹ رو ما در خونه حبس شدیم و فکر میکردیم دو هفته بگذره، ویروس میره ?
اما برای من به صورت شخصی، سال ۹۹ واقعا سال جالب و پرتجربهای بود. در سال ۹۹ اولین و شاید مهمترین اتفاقی که برام افتاد این بود که درگیر یک دعوای قضایی جدی شدم (با این که اصلا و ابدا هیچوقت دلم نخواسته درگیر چنین دعاوی بشم) و خب در دادگاهش هم برنده شدم :) تلاش کردم چند تا پروژه/استارتاپ بزرگ رو ببرم جلو و نشد.
دی ماه ۹۹ بود که جذب شرکت ایسمینار شدم بعنوان توسعهدهنده ارشد بکند، ولی خب اونطوری که فکر میکردم نبود و تصمیم جدیم این شد که در سال ۱۴۰۰، یعنی سال بعدش؛ حتما کسب و کار خودم رو راه بندازم.
این همه تجربه، اون هم در سالی که تقریبا زندگی فلج شده بود به نوبه خودش جالب و جذاب بود!
در سال ۰۰ مسیرم کلا تغییر کرد. شاید اولین و مهمترین قدمی که در ۱۴۰۰ برداشتم، این بود که جایی که قدرت رو نمیدونن نمون و از همین رو، خیلی سریع از محیط کار سمی خارج شدم. تجربیات محیط کاریم رو به کرات منتقل کردم فلذا نیازی نیست که مجددا بیانشون کنم.
بعد از اون هم فهمیدم که نیازی نیست هرجایی که کار کردی حتما تو رزومهت باشه و اون شرکت رو از رزومه و لینکدین حذف کردم. گویی که اصلا و ابدا در اون شرکت نبودم :)
بعد از اون، شروع کردم به یادگیری بینایی ماشین و به صورت جدیتر، مفاهیم هوش مصنوعی و یادگیری عمیق رو یاد گرفتم. چندین و چند ایده جدید رسید به ذهنم که خواستم تجاریسازیشون کنم ولی نشد. تا این که در مرداد ۱۴۰۰ با همکاری آرزو و آرش گروه آرمو رو راه انداختیم :)
در سال ۱۴۰۰، تپههای زیادی فتح شدند، راههای زیادی پیموده شدند و یک صدایی از ته وجودم میگه «هنوز چند تپه باقیست».
در سال ۰۱ چی؟ هنوز به نظرم برای پلن چیدن یکم زوده. اما ایدههایی هستند که میشه روشون کار کرد. لیستی از این ایدهها رو اینجا میذارم شاید بشه بعدا ازشون چیزی درآورد.
شما چه ایدههایی دارید؟ میتونید در بخش نظرات همین مطلب بگید. البته این هم بگم که در سال ۰۱ میشه برای اهداف طولانیمدتتر هم تلاش کرد اما تجربه میگه اهداف طولانیمدت رو نباید یکباره گذاشت چرا که مغز انسان طوری طراحی نشده که این اهداف رو درک کنه. نتیجه این میشه که میترسه و حتی شما رو از هدفتون ممکنه دور کنه.
اولین ویرگول قرن جدید رو به پایان میبریم و خب درسته که در لیست کارهای ۰۱ ننوشتم، اما امیدوارم که در قرن جدید بیشتر بنویسم ? مجددا مثل همیشه یادآور میشم که اگر دوست دارید مطالب دیگر من رو بخونید، میتونید به وبلاگ شخصی من مراجعه کنید و اونجا مطالب بلندبالاتر و فنیتر من رو بخونید.
در پایان هم تشکر میکنم بابت وقتی که گذاشتید و این مطلب رو خوندید. راستی، تجربیات شما چطور بود؟ برنامه شما چیه؟ خوشحال میشم در بخش نظرات با من در میان بگذارید.