بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب درباره معنی زندگی
نمی دانم چقدر با این کتاب آشنا هستید خود من که نزدیک دو سال هست که می خواستم بخوانمش ، نوع نوشتن و جمع آوری آن و نویسنده اش - ویراستار کتاب در مقدمه کتاب درباره نویسنده می گوید:«دیدگاه‌های کسی که هزاران صفحه تاریخ تمدن نوشته، راجع به معنا و ارزش زندگی باید جالب توجه باشد»-این کتاب را برایم جذاب می کرد هر چند که بی همتی به من اجازه نداد زود تر به آن نگاه کنم یکی از خوبی از این چالش اینه که کتاب های در ضرورتم نیستند یک روزه بخوانم
ویل دورانت نامه هایی به بعضی از بزرگان می زند و جواب های آنها در جواب این نامه در کتاب می آورد نامه ای با موضوع معنای زندگی نوشته شده است- خود در این باره می گوید:«قصد دارم مزهٔ دهن شخصیت‌های سرشناس را در مورد معنی زندگی بفهمم، پاسخ‌های آنها را چاپ کنم »- انگیزه نوشتن این نامه در مواجهه مستقیمی که خود دورانت با فردی داشته که قصد خود کشی داشته و که انگیزه و هدف خود را پیدا نمی کرد و از او هدف و معنایی برای زندگی می خواهد- معنا در عربی هم معنای مقصود است پس کنار هم آوردن هدف و معنا بی توجیه نیست-
درباره نوشتن این یادداشت فکر می کردم افکارم به جایی رسید که نامه دیگر در جواب ویل دورانت می شود با توجه به اینکه مخاطب این طور جایگاهی برای من قائل نیست خود را در آن قرار نمی دهم
جواب انسان های متفاوت را به صورت کلی در نظر بگیرم به این میرسم سخت ترین کار و که اولین آن هم است در شناخت انسان ها ،فهمیدن زبان آنهاست مخصوصا اگر مترجمی بین ما باشد
بعد از این فهمیدن و رسیدن به شناخت متوجه شدم حرف ها متفاوت ولی اشتراکات زیاده و راحت انسان ها در چند دسته خلاصه می شوند
در ادامه تصمیم گرفتم بازم بیشتر جملات جالب توجه چه درست و چه غلط را بیارم
در مورد سوال و نسل خودش اینگونه می گوید:«نسل ما، شاید بیش از هر نسل دیگر، گویی همیشه آمادهٔ مطرح کردن آن بود و هیچ وقت نتوانست به آن جواب دهد ـ این پرسش که معنی یا ارزش زندگی انسان چیست؟» منتسب به نسل خود فقط مربوط به ما ایرانی ها نیست .
در نامه ویل دورانت درباره خدا می آورد:« هیچ تلسکوپی، هیچ میکروسکوپی، او را کشف نمی‌کند» و در ادامه در مورد انسان می گوید:« از اینکه مرکز و قلهٔ عالم باشیم فاصله می‌گیریم؛ انسان در دید علمی موجودی خُردو ناچیز است که از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و به ویرانی و نابودی می‌رسد.»
در یکی از جواب ها آمده است:« ما راه کنترل زاد و ولد را کشف کردیم، و حالا این کار عقل را عقیم می‌کند جهل را چند برابر می‌کند، عشق را به سطح بی‌بندوباری جنسی تنزل می‌دهد،مربی را دلسرد می‌کند، به عوام‌فریب اختیار می‌دهد، و نسل را به تباهی می‌کشد.»
در یکی از جواب ها طرح سوال دوباره انجام شد ولی جالب توجه است:«بزرگ‌ترین پرسش روزگار ما، نه کمونیسم در برابر فردگرایی است، و نه اروپا در برابر آمریکا و نه حتی شرق در برابر غرب؛ بزرگ‌ترین پرسش این است که آیا انسان‌ها می‌توانند زندگی بدون خدا را تاب بیاورند؟»
ان شاء الله از خواندن کتاب لذت و منفعت ببرید
یا علی علیه السلام
