بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب چگونه کمالگرا نباشیم
تا آنجایی ذهنم به یاد آورد کتاب با موضوع روانشناسی نخوانده بودم نه اینکه اهل کتاب نباشم بلکه این موضوعات را پیگیر نیستم . ولی این کتاب برای اولین بودن کتاب خوبی بود برام مفید بود حتی از اختلاف هایی که با نظرات نویسنده داشتم هم برام مفید بود و باعث شد دیدم در این حوزه توسعه بدم .
همانطور که خود نویسنده در اول کتاب و در اثناء آن بار ها مطرح کرد پایه بر اساس کتاب اول نویسنده یعنی خرده عادت هاست .
خرده عادت به عبارت دیگر یعنی اصل استمرار در عمل است اصل استمرار است نه مشخصات عمل و در ادامه به قوت استمرار کیفیت و کمیت عمل رشد می کند.
خود نویسنده در مورد خرده عادت ها اینگونه می گوید: خرده عادتها ابزاری برای رسیدن به معمولگرایی هستند.آنها برای یک کمالگرا کوچکتر از آن هستند که قدردانشان باشد،اما آنقدرها هم پر ریسک نیستند که یک کمالگرا حتی یک بار هم امتحانشان نکند.
نویسنده با تاکید بر راهکار های عملیاتی ، از توجیه کردن مخاطب غافل نشده و به خوبی توانسته در ابتدا ارتباط خوبی با خواننده بر قرار کند و در ادامه توصیف موضوع و در آخر نتیجه گیری و رساندن مخاطب به راهکار ها . حتی اگر تجویز هم نمی کرد می توان گفت مقدار قابل قبولی از خوانندگان به راه کار ها دست می یافتند و حتی در این حالت راهکار های مختص خود را پیدا و کشف کنند.
کمی در مورد موضوع کتاب که کمال گرایی است برایتان بگویم معادل انگلیسی این کلمه را نمی دانم در جامعه انگلیسی زبان به چه وجهی نگاه می کنند این مورد می توان نگاه انداخت ولی این کلمه در زبان فارسی و عربی با قراینی همراه که یک مقدار کار سخت می کند ولی با توضیحات نویسنده می توان تا حد زیادی خود را همراه کرد و از بار کلمه کم کرد.
مانند: کمالگرایی یک ماشین بهانه تراشی است. بعد از آنکه استانداردی کمالگرایانه برای خود تعیین کردید، به نظر میرسد، دیگر تلاش برای رسیدن به آن بی فایده است.
و مواردی دیگر که در سرتاسر کتاب فراوان است.
همانطور در کتاب نشانه هایی از کمال گرایان می آورد که به ما کمک می کند تا این تعبیر بشناسیم مانند:
اگر کمالگرایی یک توده یخ شناور بر آب بود، قسمت بالایی آن که دیده میشودرا میل به برتری نامیده و قسمت غرق شده پایینی را که گفته میشود۹۰ درصد توده یخ شناور را تشکیل میدهد، ترس از شکست مینامیدیم.
ی مانند: کمالگرایان و به تأخیر اندازان عاشق تماشای تلویزیوناند زیرا هیچ کس به طرز اشتباه تلویزیون نگاه نمی کند.
در انتها این مقاله را با بیان یک نیمچه اختلاف و نقدی که دارم به پایان می رسانم
در قسمتی از کتاب که از نیاز به تایید شدن از دیگران بحث می شود و جواب را در اعتماد به نفس جست و جو می کند البته در قسمت یگ دو گانه ای را مطرح می کند که آن یکی برایم جذاب و مورد توجه بود ولی در نظر نویسنده به این مقدار کفایت می کند و کمترو حتی هیچ پنداشته و در راهکار های خود تاثیری از آن دیده نمی شود . این مورد عزت است اگر فقط به مفهوم نیاز به تایید شدن به دیگران دقت کنیم ضدیت آنرا در عزت می یابیم و نه چیز دیگری
البته شاید بگویید مترادف آن همان اعتمادبه نفس است . اینجا همان محل اختلاف است .
با وجدان به نفس آدمی حتی اگر خواستید به بزرگان در نظرتان نگاه کنید چه چیز در نفس است که اعتماد آور باشد ….. بیشتر ادامه نمی دهم همین اشارت کافی است
ولی درمان این بیماری همان عزت ما را کافی است
من الله توفیق