hajar.razmpa·۶ سال پیشساعت غیرکاری، ناهار، نماز و دوباره ساعت غیرکاری وقتی کوچک بودم از دوتا جمله خیلی بدم میآمد؛ اول «فروشی نیست»، دوم « تعطیل است» . اولی برای این بود که وقتی توی بازار مادرم را کشان کشان…
hajar.razmpaدرRahnemaCollege·۶ سال پیشقصههای خوب برای بچههای خوبیا چرا دوست داریم حامی پادکست بیپلاس باشیم؟
hajar.razmpa·۷ سال پیشیوسفآباد، اواسط اردیبهشت توی یک فیلم سینمایی گیشهای شهاب حسینی برمیگردد توی دوربین نگاه میکند و میگوید: " آدمهای دنیا دو دستهاند، یا متولد مردادند یا دلشا...
hajar.razmpa·۷ سال پیشکی اینو میشناسه؟ علیرغم شرایط بغرنجی که دارد همه جا را فرا میگیرد و دیگر دل و دماغی برای شادی و ملعبه باقی نگذاشته است، کماکان و احتمالا تا همیشه از ج...
hajar.razmpa·۷ سال پیشنگینهای درشتتر، گردوهای سفیدتر دو شوآفِ عجیب ولی واقعی؛ مطلبی که در ادامه میآید حاوی اعمالی است که در ابتدا به نظر میآید شوآف نیست اما چون نیک بنگرید در آن شوآف و ت...
hajar.razmpa·۷ سال پیشجیغ کشیدن داخل تونل گاهی وقتها بعضی روابط به نحوی توی هم تنیده میشوند که فراموش کردنِ یکی به واسطهی آن دیگری غیرممکن میشود. آشنایی من با ارنستو سابانو...
hajar.razmpa·۷ سال پیشداماد تحصیل کردهی ما، علی دایی یک.فکر ازدواج با علی دایی را برادرانم به جانم انداختند. آن موقع زیر پا گذاشتن حقوق کودکان جدی شمارده نمیشد؛ کوچکترین برادرم دوازده سال از من بزرگتر بود و هر موقع میخواست آزار و اذیتم کند از این حربهی گزنده استفاده میکرد. شاید اگر الان بود میشد او را به جرم خدشهدار کردن روح و روان معصوم یک بچه مورد...
hajar.razmpa·۷ سال پیشپدرم ترامپ هر مرتبه در موقعیتی قرار گرفتهام که باید توی فرمی جلوی اسم پدرم شغلش را بنویسم نوشتهام بازنشسته. بازنشسته را حتی موقعی که پدرم بعد از بازنشستگیاش به شغل آزادی روی آورده بود مینوشتم. با گفتن اینکه پدرم "بازنشسته" است خودم را متعلق به خانوادهای تیپیکال و بی حاشیه میدیدم که سر سفره نان حلال خوردهاند، تا به حال پایشان به د...
hajar.razmpa·۷ سال پیشفرزند پنجم پدر و مادرم بر سر هیچ چیز این دنیا تفاهم ندارند؛ منجمله مقوله مهمانی. مادرم معتقد است بیخبر به خانه مردم رفتن به دور از ادب و نزاکت است و آدم باید بداند وقتی زنگ خانهاش به صدا درمیآید چه کسی پشت در اذن ورود میخواهد. پدرم اینطور فکر نمیکند. او رفتار افراطیاش را به بهانه تاسی به کردار پیغمبران توجیه میکند و با توسل به جمله "...
hajar.razmpa·۷ سال پیشباشگاه مشت زنی نوبت خواهران یک- بارها شده که وقتی ازم پرسیدهاند چه خواندهای و گفتهام ادبیات فارسی، پاسخ شنیدهام: "بهت میآد. از چهرهات مشخصه". چطور میشود ادبیات و حقوق و مهندسی و دندانپزشکی و هوافضا خواندن به قیافهی یک نفر بیاید؟ اینطور وقتها فکر میکنم آدمها از روی چشم و ابرو و دماغ و دهنم من را در حال مشاعره کردن و تصحیح نسخ خطی تصور می...