ویرگول
ورودثبت نام
هاجر ابراهیم زاده
هاجر ابراهیم زاده
هاجر ابراهیم زاده
هاجر ابراهیم زاده
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

همیشه برای یکی دیگه است… تا وقتی که برای تو بشه

مثل هر روز صبح، جلو آینه وایمیسی.

مقنعت رو مرتب می‌کنی، اما هر چقدر هم تلاش میکنی، باز اون کجیِ لعنتی که توی این ۲۳ سال رو مخته، درست نمی‌شه که نمی‌شه. یه نفس عمیق می‌کشی، بی‌خیال می‌شی و از اتاق می‌زنی بیرون.

مامان از توی آشپزخونه صدات می‌زنه: «صبحونه نمی‌خوری؟»

«نه مامان، دیرمه!» کیفت رو برمی‌داری و باعجله از در میزنی بیرون.

ایستگاه تاکسی، مثل همیشه شلوغه. خودت رو بین جمعیت جا می‌دی و دعا دعا می‌کنی که زود پر بشه و راه بیفته. بالاخره ماشین حرکت می‌کنه و یه نفس راحت می‌کشی.

گوشی رو از کیف درمیاری، طبق عادت این چند وقت چند تا وی‌پی‌ان مختلف رو امتحان می‌کنی تا بالاخره یکی‌شون وصل بشه. اینستاگرام رو باز می‌کنی، استوری اول رو باز میکنی… یه ربان صورتی!

چشمات سریع از روش رد می‌شه، تا میخوای بزنی استوری بعدی، یه چیزی متوقفت می‌کنه. برمی‌گردی و دوباره نگاهش می‌کنی.

«همیشه برای یکی دیگه است… تا وقتی که برای تو بشه»

یه لحظه مکث می‌کنی. انگشتت روی صفحه می‌مونه. کنجکاوی نمی‌ذاره ردش کنی، کلیک می‌کنی.

ویدیو شروع می‌شه. یه دختر جوون، هم‌سن و سال خودت، با یه لبخند محو میگه:

«همیشه فکر می‌کردم سرطان یه چیز دور و نامربوطه، تا وقتی که اون ‘یکی دیگه’ خودم شدم…»

تصویر عوض می‌شه. دختر توی آینه، بدون مو، یه شال نازک روی سرش انداخته و آروم لبخند می‌زنه. زیرنویس: «اگه زودتر فهمیده بودم…»

گلوت خشک می‌شه. چند بار همچین پست‌هایی رو بی‌اهمیت رد کردی؟ چند بار با خودت گفتی:«واسه من که پیش نمیاد»؟

حالا برای چند ثانیه، به این فکر می‌کنی که اگه این استوری رو دوستت گذاشته بود، اگه اون «یکی دیگه» مامانت، خواهرت یا حتی خودت بودی، چی؟

چشمات هنوز به صفحه است که راننده بلند می‌گه: «خانوم، رسیدیم!»

تازه می‌فهمی که رسیدی. کیف پولتو درمیاری، پول رو می‌دی و بازم به جمله‌ای که تو ویدیو بود فکر می‌کنی:

«من آخرین بار کی به سلامت خودم فکر کردم؟»

همون لحظه، یه فکر تو ذهنت جرقه می‌زنه:«نکنه برای منم…؟»

چشمات روی صفحه‌ی گوشی می‌مونه. اولین تیتر رو لمس می‌کنی:

«نشونه‌های اولیه‌ای که نباید نادیده بگیری!»

یک لیست جلوت باز می‌شه:

🔹تغییر در شکل یا اندازه‌ی پستان

🔹وجود توده یا سفتی غیرعادی

🔹تغییر در پوست یا نوک سینه (فرورفتگی، پوسته‌پوسته شدن، قرمزی)

🔹ترشح غیرعادی از نوک سینه

🔹درد مداوم در یک نقطه‌ی مشخص

یه آن دستت ناخودآگاه بالا میاد. دستت رو روی سینه‌ات می‌ذاری. تا حالا هیچ‌وقت اینقدر جدی به این چیزا فکر نکرده بودی.

می‌ری سراغ تیتر بعدی:

«چطور خودآزمایی سینه انجام بدی؟»

صفحه‌ای باز می‌شه که یه ویدیوی کوتاه داره. پلی می‌کنی. یه پزشک با لبخند آروم توضیح می‌ده:

🔹 هر ماه، یک هفته بعد از پریود، خودتو چک کن.

🔹 مقابل آینه وایستا، دستاتو بالا ببر و تغییراتو ببین.

🔹 بعد با نوک انگشتات، کل سطح سینه رو لمس کن. از بالا تا پایین، از مرکز تا کناره‌ها.

🔹 یه توده‌ی جدید حس کردی؟ یه سفتی که قبلاً نبود؟ یه تغییر توی پوست؟

صفحه رو بالا می‌کشی و به آخرین بخش می‌رسی:

🔹 چرا غربالگری می‌تونه زندگیتو نجات بده؟

«سرطان پستان، اگر زود تشخیص داده بشه، تو بیش از ۹۰٪ موارد قابل درمانه.»

«در ایران سالیانه حدود ۱۵۰۰۰ نفر به سرطان پستان مبتلا میشن و ممکنه در آینده به سالی ۲۵۰۰۰ نفر هم برسه»

«از هر ۴ زن مبتلا، فقط یک نفر از بیماریش آگاهه»

«تشخیص به موقع درمان رو بسیار راحت میکنه»



«شاید فکر کنیم این چیزا همیشه برای بقیه اتفاق می‌افته. شاید دلمون نخواد بهش فکر کنیم. اما واقعیت اینه که یه چکاپ ساده، یه چند دقیقه وقت گذاشتن، می‌تونه آینده‌مونو عوض کنه. می‌تونه زندگی باشه… یا نبودنش. پس چرا همین امروز، یه قدم کوچیک برنداریم؟»

دیجیتال مارکتینگ پله به پلهسرطان پستانسرطانسرطان سینه
۹
۲
هاجر ابراهیم زاده
هاجر ابراهیم زاده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید