هاجر سعیدی‌نژاد
هاجر سعیدی‌نژاد
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

بدخیم، بدسرشت یا تصرف‌ناشدنی؟

داشتم درباره‌ی تفکر طراحی از این شاخه به آن شاخه می‌پریدم و در انتظار آمدن آن لغت لعنتی بودم .این‌طور بگویم برای ورود به هر زیگورات ناشناخته‌ای برای من لغتی اغواگر وجود دارد و من در گذارها دنبالش هستم که اغوایم کند. سرانجام آن لغت را یافتم.

در ویرگول جایی در مقاله‌ی غلامرضا صابری تبریزی خواندم:
«اگر تاریخچه پدید آمدن تفکر طراحی را مطالعه کنید، حتما با مقاله مهم و ارزشمند هورست ریتل (Horst Rittel) با عنوان Dilemmas in a general theory of planning مواجه خواهید شد. ریتل در این مقاله به بررسی مسائل خاصی، که خود آنها را مسائل بدخیم (Wicked Problems) می نامد پرداخته است (ممکن است بدخیم معادل فارسی مناسبی برای کلمه Wicked نباشد، اما در حال حاضر معادل بهتری برای آن نیافته ام. برخی، آن را به بدسرشت هم ترجمه کرده اند. اما، بد سرشت ترجمه مناسبی برای این واژه نیست. به خصوص وقتی با کلمه مسئله همراه می شود). مسائل بدخیم، مسائلی پیچیده (پیچیده به معنای تشکیل شده از اجزا) و چندبعدی هستند. از نظر ریتل این مسائل بیشتر در تقابل با جامعه رخ می‌دهند. به قول ریتل: «مشکلات اجتماعی هیچ گاه به صورت قطعی حل نمی شوند بلکه بارها و بارها فیصله می یابند». فیصله را به عنوان ترجمه Resolve به کار برده‌ام. وقتی مسئله ای حل می شود عموما همه طرفین از حل آن راضی هستند. اما، وقتی دعوا یا اختلافی فیصله می یابد یا اصطلاحا Resolve می‌شود همه طرفین رضایت ندارند!»

ورای این‌که نوشته شیار جالبی برای خواندن تفکر طراحی بود، من آن لغت لعنتی را یافته بودم؛ wicked . هر دو ترجمه‌ش برای من عجیب می‌نمود. بدخیم و بد سرشت کلماتی جذاب بودند و من را بر آن داشتند باقی پیشنهادها را هم جستجو کنم. جایی آن را بنا به تناظر فحوایی بغرنج ترجمه شده بود و جایی بدقلق. وقتی به دیکشنری مراجعه می‌کنید آن را برگرفته از کلمه‌ی wick در قرن ۱۲ میلادی می‌شمرد که خود از کلمه‌ی wicca در الد انگلیش گرفته شده. ویکا یعنی ساحره، جادوگر. همین کلمه مسحورم می‌کند چه که از دوره‌ی سراسر بهتی می‌آید که به‌قول شکسپیر 《fair is fall, fall is fair》. دوره‌ای که متولیان دگم کلیسای انگلیس در عناد با مسیحیان ایرلند که مسیحیت را برگرفته از آیین‌های طبیعتگرای پگانی می‌دانسته‌اند تمام کلمات ملهم از آیین پگانی را در کژتابی شریرانه و بد ترجمه می‌کنند. بله wicca لغتی‌است نصرانی به معنی از ریشه‌ی witan به معنی حکیم و آن کسی بوده که به حدی از علم رسیده است که تقید دیگری نمی‌پذیرد، این است که تصرف نمی‌شود. ویکا حکیم تصرف‌ناپذیری بوده که در قیود کلیسا نمی‌آمده است. طبیعی‌است که کلیسای قرن نهم آن را جهت 《لاپوشانی ساختاری》در معنای بدخو، بدخیم و بدسرشت صورتبندی کند.

مایکل هوارد (۲۰۰۹) در توضیح ویکا می‌نویسد او کسی بود که یک آموزه داشت: تازمانی که به دیگری خللی وارد نمی‌شود تو آزادی هرآن کاری که در سر دار انجام دهی. نکته‌ای کلیدی که عمق تعارض با اخلاق مذهبی را نشان می‌دهد: حدود اختیار اخلاقی دیگری‌است و نه قوانین شریعت؛ قوانین از پیش موجود و اخلاق قشری. چیزی که بعدها لویناس، این فیلسوف اخلاق نگران دیگری نیز بیان می‌کند. امانوئل لویناس که او نیز خود یهودی بود در «زمان و دیگری» مواجهه با صورت را بلاواسطه اخلاقی می‌داند. یعنی این مواجهه است که شرط امکان اخلاق را فراهم می‌کند. تا هنگامی که یک من مفرد هستیم به تنهایی خویش محدود می‌شویم اما همین که “نگران دیگری” شدیم و به او عشق ورزیدیم، نامتناهی و بی‌کران شده و به سوی او حرکت می‌کنیم. تا زمانی که دلواپس او هستیم، ذیل این احترام به دیگری اخلاق زنده خواهد بود. “من اخلاقی” حیات دارد. به عقیده لویناس جایگاه ظهور و حصول دیگری چهره است. چهره، صورت نه آن امری‌ست که بشود از آن طفره رفت و نه از آن تجاهل کرد (لویناس ۱۹۸۰) «صورت» سوژه را به سمت خود می‌کشد و هم‌چون معمایی حل ناشدنی باقی می‌ماند. آن‌گاه که دو صورت با یکدیگر مواجه می‌شوند؛ همدیگر را بازمی‌یابند و به واسطه‌ی دریافت هم، دیگری از سایرین متمایز می‌شود آن‌گاه به واسطه‌ی این تمایز نیکی اخلاقی معنا می‌یابد. «تنها شر بی‌چهره است».

برای من با سبقه‌ی هنر، تفکر طراحی با ماهیت تکرار و بازگشت و منوط به دیگری بودنش فی‌النفسه برکشنده است. حالا شاید بهتر بتوانم مسائل بخیم یا بغرنجش را بفهمم. آنها کاملا حل نمی‌شوند. بلکه در یک بستار معنایی منوط به دیگری باقی مانده و به تعویق می‌افتند. شاید باید آنها را این‌گونه ترجمه کنیم: مسائلی که آنها هیچ‌گاه کامل تصرف نمی‌شوند یا ما هیچ‌گاه به تمامی به‌شان فائق نمی‌آییم.


* به معانی امروزی ویکا اعتنایی نمی‌کنم. چه که آیین پگانی دوبار تحت تصرف درآمده است، یک بار تحت انقیاد کلیسا و یک بار در زمان معاصر منقاد خرافه‌.

Max Klinger - TheJohn Charles Dollman - Famine (1904) Witch and the Bat (19th century)
Max Klinger - TheJohn Charles Dollman - Famine (1904) Witch and the Bat (19th century)




Howard, Michael (2009). Modern Wicca. Woodbury, Minnesota: Llewellyn. Page 299-301

Levinas, Emmanuel (1980). Le Temps et l'Autre, PRESSES UNIVERSITAIRES DE FRANCE, Page 107

تفکر طراحیwicked problemswiccaپگان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید