هاجر سعیدی‌نژاد
هاجر سعیدی‌نژاد
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

تولدت مبارک والت دیزنی!

امروز ۵ دسامبر سالروز تولد والتر الیاس «والت» دیزنی است. مردی که نمی‌توانیم عاشقش نباشیم. او به هر حال پروردگار کودکی ما بوده است. خالق تخیلات ما. اما آیا دیزنی فقط فانتز‌ی‌های ما را دستکاری کرد؟ نه. دیزنی فقط یک آرتیست نبود. او یک نوآفرین بود که هم در صنعت انیمیشن فانتزی می‌ساخت و هم نوآوری‌هایی زیادی در فرآیند خلق انیمیشن داشت. این‌طور بگویم؛ شما می‌توانید یک محصول خلاق تولید کنید، حتی می‌توانید آن را خلاقانه تولید کنید. اما معدود هیولاهایی هستند که فرآیند خلاقانه‌ی تولید را به بخشی از مصرف محصول هم تحمیل کنند. برای دیدن محصولات دیزینی ما هم می‌بایست خلاق می‌شدیم. درواقع اینجاست که آن هیولاوشی دیزنی خودش را نشان می‌دهد. برانگیختن خلاقیت فعال مخاطب پابه‌پای میکی‌موس، سیندرلا و سایر اعجوبه‌های فانتزی‌اش.

اما این انگیختگی خلاق در زنجیره‌ی تولید انیمیشن‌ها هم بود. واقعیتش این است که استوری انیمیشن‌های او فقط حاصل ذهن خودش نبود. ذهن او همه‌چیز را به شکل خودش در می‌آورد. حتی ذهن اطرافیانش را. یکی از خلاقیت‌های او که امروزه از آن به‌عنوان متد دیزنی یاد می‌شود نوآفرینی در طوفان فکری بود.

کشتی بخار ویلی- اولین میکی‌موس دیزنی. میکی هنوز اون دستکش سفیدش رو نداشت
کشتی بخار ویلی- اولین میکی‌موس دیزنی. میکی هنوز اون دستکش سفیدش رو نداشت


روش طوفان فکری او شبیه به شش روش کلاه‌هاست. در حالت ایده‌آل باید حداقل دو شرکت ‌کننده وجود داشته باشند. اما یک نفر هم می‌تواند این کار را به تنهایی انجام دهد.

سه نقش در روش والت دیزنی در بازی وجود دارد:

رویابین (Dreamer): او بدون فکر کردن به امکان‌سنجی ایده‌ها، آزادانه با ایده‌های خود سر و کار دارد. فرد یا گروهی که این نقش را دارد به غایی‌ترین فانتزی‌ها فکر می‌کند. هیچ محدودیتی وجود ندارد. درست است که ایده‌ها خام هستند اما این مرحله یک کلمه کلیدی دارد: چرا که نه؟

واقع‌گرا (Realist): در اینجا آدم‌ها روی زمین‌ هستند. می‌توان از همان گروه افراد رویابین استفاده کرد یا یک گروه جدید را وارد بازی کرد. فرقی ندارد. مهم این است که ایده‌ها را این‌بار تحلیل کرد و دنبال یافتن راه‌حل‌هایی عینی برای به ظاهر غیر ممکن‌ها بود. نسخه‌های اجرایی که ایده‌ها را به واقعیت تبدیل می‌کند. در این مرحله مدام می‌پرسند: خب چطور؟

ناقد (Spoiler) : به این گروه منتقدان (Critic) هم گفته می‌شود. آنها نتایج آنچه را که رویا‌‌بین‌ها و واقع‌گراها رشته‌اند ارزیابی کرده و بازخورد سازنده ارائه می‌کند. کار اصلی آنها در این مرحله این است که ریسک‌های احتمالی را نشان می‌دهند. آنها مدام می‌گویند ولی نه این‌ طور.

مرد محبوب در حال اغوای دانلد داک
مرد محبوب در حال اغوای دانلد داک

افرادی که در این روش شرکت می‌کردند اغلب گروه نویسندگان یا حتی کارکنان خود دیزنی بودند. دیزنی از آنها می‌خواست که به یک لحظه مبهوت‌کننده یا خلاقانه در زندگی خود فکر کنند و وقتی آن درخشش ناب را در گروه احساس می‌کرد ازشان می‌خواست که از جا‌ی‌شان بلند شوند و به مکان بعدی بروند که خودش به آن منطقه‌ی واقع‌گرایی می‌گفت. لویی بارنت که یکی از نویسندگان دیزنی بود می‌گفت هنگام طی کردن این مسیر در ساختمان انگار داشتیم در خواب راه می‌رفتیم یا همه‌مان میکی‌موسی بودیم که در قایق ویلی، مست کرده بود.

در این منطقه‌ی واقع‌گرایی, شرکت کنندگان باید در مورد وضعیت قبلی با تفکر منطقی فکر کنند و دقیقاً بدانند که چطور آن ایده‌ها را اجرا کنند. وقتی که پای‌شان بیشتر روی زمین قرار گرفت؛ در مرحله آخر - در منطقه‌ی ناقدان - شکاکیت در عین نظم مهم‌ترین اصل است. شرکت‌کنندگان باید برای بازجویی از همه چیز و شناسایی ریسک‌ها در پروژه‌ها مورد استنطاق قرار بگیرند تا بتوانند ایده‌های اجرایی شان را درسختگیرانه‌ترین وضعت خود عملیاتی کنند. برای اطمینان از اینکه شرکت کنندگان از موضوع منحرف نمی‌شوند یا در نقد خود زیاده‌روی نمی‌کنند, یک مدیر باید آنها را بپاید. بارنت می‌گوید: خودش همیشه این نقش را برعهده می‌گرفت و مثل منتورهای هیپنوتیزم زیرکانه لبخند می‌زد. بعد از تمام شدن جلسه طوفان ذهنی انگار تازه سِحر شب رویایی‌مان باطل شده باشد و ما مانده باشیم و یک کفش شیشه‌ای کوچک توی کاخ. حالا باید برای آن کفش ظریف یک انمیشین می‌ساختیم.


دیزنی برای این تردد بین منطقه‌ها هم حتی مکان را طراحی می‌کرد.

در حالت ایده‌آل یک اتاق مجزا برای هر نقش وجود دارد, اما سه صندلی در گوشه‌های مختلف یک اتاق هم کافی بود. دکوراسیون «متفاوت» می‌توانست راه خود را در نقش‌ها ساده‌تر کند: رویابینی باید در محیطی زیبا باشد, اتاق باید رنگی و روشن باشد تا هیچ محدودیتی برای خلاقیت وجود نداشته باشد, در حالی که واقع‌گراها باید همه انواع ابزار در اختیار خود داشته باشد تا این رویاها تحقق دهند. از طرف دیگر, ناقدها باید در یک اتاق کوچک و کوچک بنشیند و اساساً با هر ایده منفرد با اشاره به تمام نقاط ضعف ایده‌ها مقابله کند.

مزایای روش دیزنی:

در حالی که این روش بسیار ساده به نظر می‌رسد، استفاده از آن به گروه طراحان اجازه می‌دهد تا محصولات «شدنی» را توسعه دهند. یکی از بزرگ‌ترین مزایای روش والت دیزنی این است که شرکت کنندگانی که در تمام نقش‌هایی شرکت می‌کنند, مهم نیست که خلق و خوی واقعی خودشان چیست. در زندگ واقعی رویابین هستند یا منتقد. روش دزنی هر‌آن کسی که در بازی است را مجبور می‌کند که بیرون چارچوب فکر کنند و جایگاه آشنا و امن خود را ترک کنند. در نتیجه, مردم ناگهان پذیرای ایده‌هایی خواهند بود که معمولاً به آنها علااقه‌ای ندارند و همچنین هچ‌گاه یک ایده را هم بطور کامل رد نمی‌کرده‌اند. یکی از اصول در روش دیزنی این بوده است که هرگز یک ایده را به طور کامل از دست نمی‌داده‌اند و حتی برخی کارمندان پس از چند سال به یک ایده بر می‌گشته‌اند و آن را توسعه داده و اجرایی می‌کردند – ایده‌هایی که فکر می‌شده اینک با توسعه فن‌آوری امکان پذیر می‌نمایند.

مزیت دیگر این بوده که این روش به شما این امکان را می‌دهد که از نقطه نظرات مختلف به مشکلات نگاه کنند تا بتوانید راه‌حل‌های بهتری هم پیدا استخراج کنند. به لطف " برکشند و فروکشند " بین رویابین‌ها, واقع گراها و ناقدان, دیزنی مطمئن بوده که یک ایده عملی دارد که کیفیت, زیبایی‌شناسی و «جادو» را با محدودیت‌ زمان و زمانه‌ی مدیریت می‌کند. در نهایت هم ایده‌هایی که از این فرآیند جان سالم به در بردند، آن‌هایی بودند که والت دیزنی بر روی آن کار می‌کردند.

ما عاشق تو ایم آقای دیزنی. ما میکی‌موس‌ها، سیندرلاها، گوفی‌ها و کودک‌هایی که هیچ وقت بزرگ نمی‌شویم. تولدت مبارک والت!







روش دیزنیمدیریت ایدهوالت دیزنیطوفان فکری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید