تلفنم زنگ می خورد.خانمی از خیریه تقاضای اعانه دارد.قبول می کنم.چند روز دیگر زنگ می زند و باز سوال می کند که آیا تمایل به کمک کردن مجدد دارم و من که از قبل به خودم قول داده ام نه نگویم قبول می کنم.به مرور پیش خودم می گویم اگر بخواهم کمکی کنم نزدیکان،خویشان،هم محلی ها و آنانی که می شناسم در اولویتند. از طرفی می دانم که مقداری از اعاناتی که به خیریه ها می رسد خرج حقوق کارمندان خیریه می شود.یاد طرح اکرام کمیته امداد چند سال پیش می افتم و مبلغی به حساب همان کودک می ریزم.
تماس های خیریه چند بار دیگر تکرار می شود. تصمیم می گیرم شماره ی خیریه را ذخیره کنم تا با رد تماس دیگر از روی اکراه کمک نکرده باشم.جالب است که آن خانم هر بار با شماره ای دیگر تماس می گیرد و دفترچه تلفن گوشیم از نام خیریه ی آ...پر می شود.
اصفهان شهر پر خیریه ای است.بر عکس خیلی شهرها که آبسردکن رایگان هم برای رفع تشنگی در خیابانی نمی بینی.ولی با این حال نیازمند و حتی متکدی خیابانی زیاد دارد.چه بومی چه غیر بومی.نمیدانم تبریزی ها چطور به همشهری هاشان می رسند که در تبریز گدا وجود ندارد.شاید هم متکدیان از تبریزی ها ناامید باشند.
به این نتیجه می رسم که کمک کردن با نیت «دور کردن آزار سائل از سر» کار خیر حساب نمی شود.
چند روز می گذرد و خیریه ای جدید تماس می گیرد و من هم نمکی به آششان می ریزم.ولی این یکی هم انگار مشتریش را خوب شناخته هر از گاهی تماس می گیرد.نکند شماره ام را از قبلی گرفته باشد!(شاید هم از رسول والی گرفته)مثل قبلی این را هم بلاک می کنم.
کمک های مومنانه،صدقه قربانی اول ماه،کمک به مسجد محل،واریز پول به حساب آن کانالی که محتواهای به درد بخور می سازد و ماهی یکبار شماره حساب می دهد و...همه خوب است ولی اگر آدم اولویت نداشته باشد پس از مدتی یا به شک می افتد یا دیگر توان پرداخت ندارد.
اما این که دست آدم از جیبش بیرون نیاید هم خیلی بد است.سر خدا را هم می شود شیره مالید.چند سال پیش یکی از دوستان می گفت قلکی داشته باش و صدقاتت را توی آن بریز و وقتی تصادف کردی یا خرجی برای ماشینت ایجاد شد از آن قلک استفاده کن که منت کسی را نکشی.واقعا بعضی از این راه های دور زدن تحریم ها نامردی است.
شاید شما هم حس کرده باشید که اطعام دینی در سال های اخیر بیشتر شده است و حدث می زنید که مردم مسلمان تر شده باشند.ولی نظر من چیز دیگری است:هر چه زمان می گذرد افزایش فاصله ی طبقاتی در جامعه بیشتر حس می شود.به همین علت است که نذری دادن ها بیشتر می شود چون یک عده فربه تر می شوند و راحت تر می توانند خرج کنند و عده ای دیگر محتاج تر به گرفتن نذری.
همیشه در زمان کمک کردن به دیگران شیطان وارد می شود و آدم را به شک می اندازد:راستی باید به نیازمند ماهی داد یا آموزش ماهیگیری؟چقدر باید کمک کرد؟امامانی که با کمک کردنشان فرد مستمند را غنی می کردند پولش را از کجا می آوردند؟با همه ی این حرف ها وقتی کار خودمان گیر است و احتیاج به قرض داریم چه کسی حاضر است به ما کمک بی منت کند؟از آن مهمتر فردی را بگو که قرض گرفته است و حاضر به پس دادن نیست ای کاش در قرآن این چنین اشخاصی را هم لعن می کردند.