ویرگول
ورودثبت نام
حجت عمومی
حجت عمومی
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

برف بی صدا می‌بارد

کاربر محترم آسیه در پست سریال ایرانی برف بی صدا می بارد به انتقاد کشداری از این سریال پرداخته است.یکی از دوستان هم کامنت کرده اند که:«حیف وقتی که بذاری برای این سریال»

https://virgool.io/@acieimnida/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%81-%D8%A8%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%AF-czefehxmlm6u



عیب می جمله بگفتی،هنرش نیز بگوی.به نظرم اگر با دقت به این سریال نگاه شود آموزه های زیادی دارد.

من زیاد تلویزیون نمی بینم ولی تکرار پخش این سریال از IFILM را به‌نا به شرایطی اجباراً می بینم. گذشته از عیب های فراوانی که این تولیدات ملی دارند،مخصوصاً زیاد بودن تعداد قسمت ها و ... به نظرم رسید کمی در مورد شخصیت های باورپذیر این سریال صحبت کنم.

حبیب کیانی

حبیب جعفرزاده کاراکتر منفی سریال است که چون فکر می‌کند آقای شکیبا در گذشته حق پدرش را خورده تصمیم می گیرد با نام جعلی کیانی به محل کار و داخل خانواده‌ی شکیبا نفوذ کند،زهر خود را ریخته و به صورت موذیانه حق پدر را پس بگیرد.در اینجا از هیچ حیله ای فروگذار نمی کند تا جایی که ثروت شرکت را غصب کرده،شکیبا و چند نفر دیگر را از بین می برد و در عین ناباوری با دلربایی از دختر خانواده داماد آن ها می شود.

این بازیگر فرزند خسرو شکیبایی است
این بازیگر فرزند خسرو شکیبایی است




همه ی ما در زندگی چنین کاراکتر حسرت به دلی را بارها مشاهده کرده ایم.شاید یک چهارم ایرانی ها اعتقاد داشته باشند که در زمان جوانی پدرشان،شریک یا دوست یا کارفرما یا برادر پدر،حق پدر را خورده و امروز مسبب تمام بدبختی های خانواده همین فرد است.

گویند نصرالدین به جوی آبی رسید و خیال کرد مثل دوران جوانی می تواند به راحتی از آن بگذرد.وقتی تلاش کرده و فشار زیادی بر خود آورد دریافت که دیگر پیر شده است. گفت:«جوانی کجایی که یادت بخیر!»

نصف این افراد هم مانند نصرالدین هستند که فکر می کنند پدرشان در اوج مظلومیت بوده و حقش ضایع شده در حالی که بیشترین تقصیر از خود پدر بوده است.

  • این پدر ها چقدر می گویند که در فلان سال فلان جا زمین متری هزار تومان بود و من نخریدم و حسرت روی دل پسرها می گذارند.در حالی که همان زمان هم هزار تومان را نداشتند یا عقلشان به خرید نمی کشید.

اگر کمی دقت کنید چنین دیدگاه اشتباهی را ما در بعد ملی هم داریم.می گوییم ما از نظر تاریخی و سوابقمان چه ها بوده ایم و باید چه ها می شدیم ولی حیف که فلان اتفاق افتاد و فلان کشور نگذاشت و ... و هیچ وقت خودمان را مقصر نمی دانیم.

در این سریال می بینیم که حبیب،شکیبا را مقصر فقر و بیماری پدرش،ازدواج غلط خواهرش و بی پولی خودش می داند.این،بهانه ای می شود برای جاه‌طلبی های او.

البته سریال که پیش می رود متوجه می شویم همه ی بغض حبیب هم از خانواده ی شکیبا نیست.او از کودکی تحت ستم پدر بوده است.

سیمین شکیبا


سیمین دختر بزرگ خانواده است که پس از مرگ پدر و مادر احساس می کند باید وظایف یک مرد که مدیریت شرکت و سرپرستی خانواده است را عهده دار شود در حالی که توانایی این کار را ندارد.او فردی است مستبد که با تصمیمات اشتباهش همه را به درد سر می اندازد در حالی که خودش فکر می کند دارد به دیگران لطف می کند.با توجه به شخصیت منزوی و لجبازش به ذهنش هم نمی رسد که هشدارهای اطرافیان درست باشد و مدیریت او اشتباه.کار تا جایی پیش می رود که حبیب،_همان مقصر نابودی شرکت_ را شریک خود می کند و بعد به تقاضای ازدواج او جواب مثبت می دهد.

تنهایی و مشکلات سیمین ریشه در کودکیش دارد.زمانی که احساس می کند خانواده اش پسر دوست اند و به او کم توجهی کرده اند.این افکار منفی باعث ایجاد حس تحقیر و انزوا شده و او سعی می کند آن را با مدیریت خشک و بدون احتیاج به مشورت در زندگی جبران کند.

عمه،احمد و سیمین

واقعاً زندگی با افرادی چون سیمین که جزو گروه«آن کس که نداند و نداند که نداند»صبر می خواهد و پذیرش تبعات اشتباهات چنین فرد متکبری سخت است.این افراد در جامعه و دور و اطراف ما زیادند.مخصوصا،در زندگی های مشترک بسیار پیش می آید که فردی که کاربلد نیست با دست اندازی به حقوق همسرش ادعای مدیریت صحیح را هم دارد.در این سریال عمه،احمد و سیمین سعی دارند با پرداخت هزینه و شکیبایی مشکلات خانواده را حل کنند.

انتخاب نام شکیبا برای خانواده ی اصلی داستان و همچنین گزینش بازیگران در این سریال خوب بوده است.





در نهایت به نظر من گذشته از خیلی از نقص ها،این سریال نکات خوبی دارد و آموزنده است.البته مهم نظر شماست.




باقی بقایتان




سریالبرف بی صدا می باردحال خوبتو با من تقسیم کن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید