همسایه ها به من می گویند «آقای فلانی» بنده منزل خطاب می کند:«آقا فلان».همچنین از واژه نامانوس «هؤی » بهره می برد .بچه که بودم دوستام بهم میگفتن:«فلانی ای»!البته نه همیشه.
اما این که آیا **حاجی آقا**ربطی به کتاب نویسنده منزوی قبل از انقلاب 57 داشته یا ندارد
حالا شما دستت طلا ،این متن من را کامل بخوان بعد خودت نظر آن بزرگوارانی که می گویند «فقط کافیست قلم را دستت بگیری،نوشته خودش روی صفحه جاری می شود» را نقد کن. اخوی مگر "چیز"است که خودش بیاید.کلی خون جیگر میخواهد و دود چراغ و گچ پای تخته خوردن و دنده صد تا یه غاز تعویض نمودن و چیزهای دیگر و غیره که بشود آن چه بایستی.علی ای حال آنهائی که شما میگوئی همان می شود که خودت نویسنده اش هستی و خودت هم می خوانی((استدلال را کیف فرمودی؟تیکه را حال نمودی؟یا این که چی؟!!!))
آری ؛خواننده فهیم و با شخصیت و با شعور و بسیار باهوش و خیلی چیزهای دیگر و...و غیره؛من این اسم را تصادفا انتخاب کرده ام.همین.راحت شدی؟
در ویرایش جدید این پست «سورپرایز»وعده داده شده را هم قیچی کردم جاش «بوق»می گذارم
اکنون شعری از بنده ،در وصف شغل شریف دامپزشکی:
در پاسخ آن شخص ،بگفتا دکتر:/چون "دست کنم "؛کنم فراوان من حال
چون در پی روزیم شدم فهمیدم/مقدور شود به کردن این افعال
من "دست کنم" که رزق خود را یابم/زیرا به چنین جاست مرا رزق حلال