من با حامد یه نسبت خویشی خیلی دور دارم و از بچه گی می شناختمش.از وقتی متوجه شدم خیلی باهام راحت حرف می زنه منم باهاش همدل تر شدم و راحت تر از نظراتم و مسائل یه کم خصوصی زندگیم باهاش حرف می زنم.این مورد از 18سالگیم شروع شد.
فعلا تنها کسی از آشناها که می دونه من توی ویرگول فعالم حامده.این که چرا بقیه نمی دونن به ویژگی های خودشون مربوط می شه.یکی می فهمه و زیاد جدی نمی گیره،یکی برعکس اونقدر جدی می گیره که پی در پی از فضل نداشته ام پیش این و اون دم می زنه و اسباب زحمتم می شه و ...
حامد شنونده خوبیه،نظراتش بی تعصب،فکر شده و به اندازه قد خودشه.اظهار فضل زیاد نمی کنه.از اون طرف؛بی تفاوت هم نمی مونه.حامد با حرفاش من را برای بهتر گفتن و منطقی تر بودن تشویق می کنه.منم تلاش می کنم براش کم نذارم.
حامد دو تا دختر( دوقلو )و یه پسر داره.دیشب بحثمون در مورد تعدد فرزند بود.من می گفتم با توجه به بسیاری از مسائلی که این روزها گریبانگیر همه خانواده هاست داشتن دو فرزند بخردانه تر به نظر می رسه.گر چه پیش از این فکر می کردم چهار فرزند در یک خانواده ایده آل خواهد بود.الان که بریز و بردار می کنم می بینم دو تا بچه بسه.
حامد گفت :من پیش از این نظرم این بود که دو تا بچه کافیه.من هم مثل تو فکر می کردم که اقتصاد و تغییر سبک زندگی و مسائل دیگه تعداد فرزندان خانواده را به صورت طبیعی مشخص کرده.دو قلو ها که اومدن و تعداد به سه رسید،خوشحال شدم که خدا خواسته خونواده ام یه عضو بیشتر داشته باشه،که فردا روز پشت و پناه هم باشن.ولی نظر و واکنش مردم در مورد سه بچه کمی آزار دهنده است!!
من گفتم:در نهایت به صلاح کشوره که رشد جمعیت زیادتر بشه که به پیری سال های آینده جمعیت دچار نشیم .این خواست حکومته ولی انگار این دفعه مردم به خواست حکومت توجهی ندارند. در صورتی که در مرحله ای که تبلیغات کاهش جمعیت پس از انقلاب (به پیوست تبلیغات پیش از انقلاب) شروع شد،خانواده ها خوب پذیرا شدند.
حامد می گفت:خیلی از مردم در شگفتم که یه بچه را کم می دونن. دو تا را نرمال و سه تا را زیاد.یا بهتر بگم؛خیلی خیلی زیاد!
پی نوشت:واژه هائی را که در متن بالا تیره تر نوشته ام،واژه هائی عربی بودند که تصمیم گرفتم از برابر فارسی شان استفاده کنم.
باقی بقایتان.