ریشه یابی واژه های ذیل را چندی پیش از نمیدونم کجا کش رفته ام و الان قصد دارم به نام خودم ثبتشون کنم چون زکات علم نشرشه!
1/مزخرف:« مُـزَخْــرَف » یعنی « آراسته به زر » . ولی ما این واژه را به معنای « بیهوده ، جَفَنگ ، چرت و پرت و بیخود » به کار می بریم .
2/انسان:انسان از ریشه (نِسیان ) به معنی فراموشی است . پس انسان یعنی فراموشکار .
3/بشر:بشر از ریشه بَشَرة به معنی پوست است . زیرا آدمیزاد جانداری است که پوستش معلوم است.
4/آدَم :آدم کلمه عِــبری است و به معنی خاکی است .
5/لامَصَّـب یا لامَذهَب:لامَصَّـب یا لامَذهَب یک اصطلاح عربی است .بی مذهب و بی دین
6/خیلی:ریشه واژه ی خِیلی از « خَیل » است . خیل یعنی گله ی اسبان . از آنجا که گله ی اسبان پر جمعیت است ؛ خیلی به معنی « بسیار» در زبان فارسی به کار رفته است .
7/اٌشکول:اٌشکول اصطلاحی به معنای آدم نادان ، بی خاصیت و به درد نخور . این واژه از کلمه عثکول به معنای خوشه خرما که پس از کندن میوه های آن به عنوان وسیله سرگرمی به کار می رود و استفاده دیگری ندارد، گرفته شده.
8/صابون:سابون ( صابون ) از ریشه ی ساییدن ( سابیدن ) و نوشتن آن با صاد غلط است و یک واژه دارای ریشه فارسی است سابون یعنی سابیدنی.
9/دَمِت گـَـرم:« دَم » به معنای « نَفَس » و نیز « دهان » است پس « دمت گرم » یعنی : « نفست گرم بادا ! » نفس سرد کنایه از مرگ است و نفس گرم نشانه تندرستی است .
10/شَفا :« شَفا » در فرهنگ لغت عربی یعنی « جان کندن » و به واپسین لحظات آدمی گفته می شود . آن « شِفاء » است که به معنی « بهبودی و تندرستی » است . پس « شِفاء » را « شِفا » بنویسیم نه اینکه « شَفا» هم بخوانیم . پس بگوییم خدا شِفایت( بهبودی) بدهد نه اینکه شَفایت( مرگ) بدهد.
11/قِسِر در رفتن:به گاو یا گوسفند ماده ای که در طول یک دورهی پرواربندی از زیر گاو یا گوسفند نری در برود و باردار نشود، میگویند «قِسِر»! و به این گاو یا گوسفند می گویند که قِسِر در رفته است!
12/کجدار و مریز:کجدار و مریز پیوندی است از فعل امر « کج دار » و فعل نهی « مریز ( نریز ) » .معنی ظاهری اش این است : آن را کج نگه دار و نریز . معنی نهفته اش این است که با مدارا و آسانی رفتار کن . سختگیری بیش از اندازه نکن. گویا جامی در دست داری که ناچاری آن را کج بگیری . جام را کج بگیر و برو ولی مراقب باش چیزی از درون جام نریزد.
13/خدا:یعنی کسی که خودش آمده و آفریدگار ندارد (خود آی ) به خدا تبدیل شده
14/سلمانی:سلمانی از نام « سلمان فارسی » برگرفته شده است که در آغاز اسلام موهای سر پیامبر را بهتر از دیگر پیرایشگران کوتاه می کرد.
15/زپرتی:واژهٔ روسی Zeperti به معنی زندانی است .در دوره قزاق ها هرگاه سربازی به زندان میافتاد میگفتند :«زپرتی شد.» امروزه زپرتی معانی گوناگونی به خود گرفته است . یکی از آنها این است که اوضاعش به هم ریخته است .
16/فکسنی:از واژهٔ روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده .عکس چیزی که فکر می کنیم.
17/الکی:در گذشته که الک سیمی امروزی نبود و یا در جاهایی که الک سیمی نداشتند ، پارچه های بسیار نازک پنبه ای را مانند الک سیمی به چوب وصل می کردند و آرد و دیگر چیزهای نرم را برای بیختن از آن رد می کردند. این گونه الک مانند نوع سیمی اش مقاوم نبود و پس ازمدتی از میان می رفت. بعدها با توجه به ناتوانی این گونه الک اصطلاح الکی رایج شد و نماد سستی و کم دوامی شد و واژه «الکی» به شکل کنایه در آمد
18/بانو:بانو یک واژه فارسی کهن است . (بان + و = بانو) بان یعنی بالا و بانو به معنی گرامی داشتن بانوان است .
19/ خانم مغولی است و ریشه فارسی ندارد . خان و خانم و بیگ و بیگم نام های مغولی است . خان و بیگ مذکرند و خانم و بیگم مؤنث هستند.