ویرگول
ورودثبت نام
عرفان حاجی پروانه
عرفان حاجی پروانهژورنالیسم خوانده‌ام. ژورنالیست بودم و اکنون هم رسانه‌کارم. معمولا نمی‌توان از آنچه ذوق و علاقه نامیده می‌شود، پول درآورد. من از نوشتن پول هم درآورده‌ام؛ اما اینجا دست کم برای بیشتر خوانده شدن است.
عرفان حاجی پروانه
عرفان حاجی پروانه
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

«رها» در استوک‌لند؛ جغرافیای جرم و بی‌عدالتی


این یادداشت داستان فیلم رها را لو می‌دهد

زندگی وصله پینه‌ای واقعیت امروز طبقه متوسط رو به پایین ایران است. وقتی آدم‌ها احساس‌ می‌کنند که دسترسی به منابع همیشه تضمین‌شده نیست، تمایل پیدا می‌کنند هر چیزی را نگه دارند، حتی چیزهای بی‌ارزش! در زندگی وصله‌پینه‌ای کالاهای دست‌دوم به انتخاب اول فرد بدل می‌شود و از آنجا که زودتر خراب می‌شوند، همیشه کسی هست که به جان دستگاه‌ها بیفتد. در زندگی وصله‌پینه‌ای وقتی پول لباس نو نداری، برندهای دست دوم دوست و آشنا و فامیل هبه می‌شود. در زندگی وصله‌پینه اگر لباسی پاره شد، دور انداخته نمی‌شود. و اگر شیشه کاشانه شکست، چسب پهن دست‌کم برای چند روز تا واریز حقوق سر ماه جایگزین خوبی به‌نظر می‌رسد. در زندگی وصله‌پینه‌ای همه چیز اتفاقا هست. همه چیز هست اما آبرو نیست. عزت نیست. آینده نیست.

این نگهداشت روانی که ریشه در ناامنی اقتصادی و تجربه‌های تاریخی دارد، به‌خوبی در شخصیت توحید پدر ِ«رها» - اکران شده در جشنواره فجر ۱۴۰۳ - دیده می‌شود. کسی که در دهه پنجم زندگی‌اش قاعدتا می‌بایست نوعی آرامش خاطر را تجربه کند، اما یک بازنده تمام عیار است. گذران زندگی از راه تعمیرات خنزر پنزرهای مردم و فروش آنها به‌خوبی گویای شخصیتی است از فرط فقر هر چیز بی‌ارزشی را غنیمت می‌شمارد و بیچاره همسری است که برای التیام روانی خویش راهی جز سرکوفت‌های مداوم به همسرش نمی‌شناسند. مادر خانواده اما ادامه می‌دهد. خیاط است. خرج اجاره خانه را درمی‌آورد و با خوردن نان و ماست، سر سفره شام و ناهاری که نان و ماست نیست، صورت را اصطلاحا با سیلی سرخ نگه می‌دارد.

دختر توحید یک انیماتور حرفه‌ای است. یک نسل‌زدی کاربلد. از همان‌ها که دود چراغ خورده و بی‌خوابی کشیده تا شاید اراده و تلاشش بر طبقه‌اش فائق آید. او می‌تواند از راه حرفه‌اش ارتزاق کند، اما هر حرفه‌ای دخل و خرج‌های خود را دارد. اگر پدر خنزرباز قصه پول درنمی‌آورد، خرجی هم ندارد. نهایتا به‌خاطر یک قهوه‌ساز دست دوم و ماشین ریش‌تراش چینی که درست نمی‌شود، ضرر کند. دختر قصه اما برای حرفه‌اش دست نیازمند یک مک‌بوک است و دقیقا همینجاست که کارگردان باید تصویری واضحی از استوک‌لند شدن ایران ارائه دهد که می‌دهد.

بله، اینجا اسکاتلند نیست. استوک‌لند است. اینجا تهران قلب اقتصاد تحریمی جهان است که با افزایش روزافزون قیمت دلار بسیاری از کالاها - خصوصا دیوایس‌های آمریکایی - سربه فلک می‌کشد. در اقتصاد، کم‌یابی همواره معادل ارزش‌مندی است وقتی کالا ارزشمند شد، بازار دست دومش رونق می‌گیرد. حالا هر که چنین کالای لوکسی دارد، باید کلاهش را سفت بچسبد تا مبادا طعمه خفت‌گیرهایی شود که روز به روز بیشتر می‌شوند و اتفاقا خفت‌گیرها تازه‌کار خطرناک‌ترند. تو گویی که این دیگر این رشد نرخ ارز نیست، رشد نرخ جرم و جنایت تا آنجایی است که امروز در تهران محله‌هایی به بازار مال‌خری معروف است.

نویسنده و کارگردان فیلم رها به خوبی از استعاره مو بهره گرفته اند. بخشی از سر زنان که در ایران امروز بسیار مسئله ساز و حادثه ساز شده است. نقطه عطف آنجایی رخ میدهد که رهای نسل زدی قصه مجبور میشود موهایش را از ته بزند و آن را بفروشد. معامله ناخوشایندی که بدون شک انتخاب او نیست. نمادی است از بحرانهای عمیق اجتماعی و اقتصادی است که در سایه آن انسان‌های بسیاری مجبور به قربانی کردن ارزشهای شخصی خود می‌شوند .بله. ما با شما خیلی فرق داریم. ما از فرط گرسنگی مو میفروشیم و مسببان این گرسنگی همه چیز را برای چند تار مو فروخته‌اند در صدرش وطن و هم وطن را من مینویسم رها. تو بخوان مهسا…

جشنواره فجرقیمت دلارنرخ ارز
۳
۰
عرفان حاجی پروانه
عرفان حاجی پروانه
ژورنالیسم خوانده‌ام. ژورنالیست بودم و اکنون هم رسانه‌کارم. معمولا نمی‌توان از آنچه ذوق و علاقه نامیده می‌شود، پول درآورد. من از نوشتن پول هم درآورده‌ام؛ اما اینجا دست کم برای بیشتر خوانده شدن است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید