۱۰ دیماه سال ۱۳۹۴، چند ماه که از خدمتم توی تهران گذشت، برای مصاحبه کاری به جایی دعوت شدم که مسیر زندگیم رو عوض کرد.
من که همیشه عاشق فناوری بودم و قبل از اون توی رسانههای برتر حوزه تکنولوژی (نارنجی، یکپزشک، جیاسام و دیجیاتو) قلم زده بودم، حالا این شانس رو داشتم از نزدیک توی یک شرکت مبتنی بر فناوری کار کنم. اون روزها سر و صدای یک اپلیکیشنی بلند شده بود که میگفتن دیگه نیازی نیست آژانس و دربست بگیری؛ اسم اون اپلیکیشن اسنپ بود.
حالا امروز، بعد از ۵ سال (دقیق بگم: ۴ سال و ۱۰ ماه و ۱۳ روز) اسنپِ من هم به مقصد رسید. خدا رو خیلی شکر میکنم. نه برای جدایی از جایی که باهاش بزرگ شدم که این برای من یکی از سختترین خداحافظی هاست. بلکه به این خاطر که:
من خدا رو خیلی خیلی شکر میکنم که توی اسنپ با عجیبترین، سختترین، خاصترین و پیچیدهترین بحرانها مواجه شدیم. چرا که همون بحرانها به من درسهای زیادی داد و باعث یاد گرفتن خیلی از مسائل و کسب تجربه من شد. تجربهای که به لطف اسنپ برای من جزو با ارزشترین داراییهاست.
حالا من با کولهباری از خاطره و مقداری تجربه باید با این شرکت دوستداشتنی خداحافظی کنم و به عنوان عضو جدید تیم روابطعمومی دیوار راهی مبدا جدید بشم. جایی که مطمئنم چالشها و درسهای زیادی برای من خواهد داشت و کاملا آماده و مشتاق مواجهه شدن با اون چالشها هستم.
از تکتک مدیرانم در اسنپ ممنونم که به من این فرصت رو دادند تا یاد بگیرم، اشتباه کنم، از اشتباهم درس بگیرم و رشد کنم. دلم برای همه همکارانم تنگ میشه مخصوصا که به این خاطر که به دلیل کرونا فرصت خداحافظی اونطور که دلم میخواست فراهم نشد و امیدوارم بعد از کرونا بتونم دوباره ببینمشون.
ممنونم اسنپ!
همیشه دوستت خواهم داشت.
خداحافظ اسنپ! و سلام دیوار، مطمئنم اتفاقات خوبی در پیشه … :)