
گمانم زمانی که تریتا پارسی برای عادی کردن «اتحاد خائنانه» تلاش میکرد، این کلاههای پایین را به اندازه عمامهٔ بالای عکس جدی نگرفته بود. راستش برای من هم وقتی که با تیم «شبنامه» در مورد اتهامات سیامک نمازی مجادله میکردم تهدید سلطنتطلبان در حد شوخی به نظر میآمد. اما حالا «پادگان استارتاپی» خاورمیانه بر آسمان تهران مسلط شده و ارتجاعیترین نظام سیاسی تاریخ را میخواهد اینجا فرود بیاورد.
نزاع طبقهمتوسط لیبرال و محافظهکاران همهجا هست. تا همین اواخر حتی، نظام سیاسی واشنگتن را این دوقطبی تا سرحد آشوب کشانده بود. اما اکنون سایهٔ جنگ جگرسوز غزه تبدیل به آوار بر سر کودکان ما شده است و جهان متمدن، طول و عرض مهد تمدن را وجه المصالحهٔ جناح چپ و راست خود کرده است.
این حسن طبقهٔ متوسط تحصیلکرده است که جهانوطن هستند. فضیلت است اگر ارزشهای جهانروا را بیشتر ارج مینهند. اما کدام ارزش است که بدون تعهد به واقعیت و مواجهه با تکینگیها و تضادهای آن بتواند به تحقق نزدیک شود؟ بخواهیم یا نه، تحقق لیبرالترین ارزشها امروز در گرو تعهد به زادگاه ادیان و سرزمین مقدسات است. اینجا امر قدسی و امر سیاسی در سیاهچالی که نظم سایس-پیکو برایمان ساخته همبند هستند. اینجا ما فقط آزادیم که مصرف کنیم و کام بجوییم. اما اگر بخواهیم بسازیم و قدرت بگیریم آماج پگاسوس و سنگرشکن میشویم.
حالا عاشقان سیلیکونولی باید تکلیف خود را در جهان ماسک تعمیدداده شده و زاکربرگ حنوکاخوان معلوم کنند. آیا میخواهند روی سرمایههای خود خطرکنند و عهد خودشان را با این کهنهسرزمین گرفتار خون و خاکستر تازه کنند؟ یا میخواهند شریک خیانت سرمایهٔ غربی به آزادی و خیانت ارتشهای شرقی به دین و سرزمین شوند؟