دیوسازی از اصلاحطلبان، آنروی سکهٔ دلبرسازی از اصولگرایی بوده و کماکان هست. پیروزی پزشکیان با مشارکت 60 درصدی حتما از پیروزی قالیباف در مشارکت 50 درصدی بهتر است. چنار بیبار و ثمر اصولگرایی دائما از همین سیاهنمایی اصلاحطلبی چماق ساخته و با دوقطبیسازی بر سر هرگونه طرح سوم و گفتار جدید کوبیده است. البته اصولگرایان سنتی یا عملگرا، خود هرگز چنین نگاه سیاهی به اصلاحطلبان ندارند و معمولا این ادبیات را حسب صلاحدید برای منفعل کردن طیف رادیکال به کار میگیرند.
مشارکت از همه چیز مهمتر است، حتی اگر عامل آن وحشت از سایه جلیلی و پناه بردن به پزشکیان باشد. بگذارید همه هموطنان بدانند که در این سرزمین یا یک دولت فراگیر خواهیم داشت و یا تنها یک جماعت انحصاری. اگر بناست صندوقها توسط نیمی از جامعه بایکوت شود، صیانت و ارشاد تاوان بسیار کمی برای گوهرشاد و 28 مرداد است.
اصل جمهوری اسلامی تهدید شود، نه تعهدات آن به ملت خود معنا خواهد داشت و نه تعهداتش به ملل متحد. اسلامگرایان یکطرفه پای میثاق جمهوریت نخواهند ماند و اشتباه نائینی را در برابر میرپنج تکرار نخواهند کرد. ممکن است حافظه ما ضعیف باشد، اما کور نیستیم. از بحر تا نهر دلیل داریم که اگر از مذهب و هویت خود سنگر نسازیم، پشت ارزشهای جهانی و مرزهای بینالمللی حتی نسلمان را هم نمیتوانیم بیمه کنیم.
با این تفسیر، برده و باختهٔ جلیلی میتواند مغتنم باشد. وجه باختهاش را که گفتم. اما اگر ببرد هر دو بال پایداری و عدالتخواه او به کار این مرحله میآیند. مولفهٔ پایداری جلیلی همان خط قرمز جماعت است؛ تا بدانند بیرون از دایرهٔ شهروندی نیز برای تنازع بقا آمادهایم. مولفه عدالتخواه جلیلی نیز روزنه ایست برای بسط جمهوریت. نیروی کار همچنان پایگاه اصلی ما برای بیرون زدن از جماعت و فرصت ما برای بازتولید جمهوریت است. پرولتاریا که رغبا بیاید، بورژوازی ایرانی را رهبا میتوان پای صندوق کشید. این مقدمهٔ کندن طبقهٔ متوسط از صندوقهای سرمایهٔ جهانی و حرکت به سمت یک اقتصاد بومی و مقاوم است.