ویرگول
ورودثبت نام
حمید عظیمی
حمید عظیمینسبتا طلبه؛ ندرتا شریفی؛ مطلقا انقلابی
حمید عظیمی
حمید عظیمی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

روضۀ ضاحیه و تراژدی فروخورده

گرم‌ترین قلب مقاومت را به خاک سرد ضاحیه سپردیم اما هنوز بغض نشکسته و از بهت بیرون نیامده‌ایم. هنوز کسی سیر اشک نمی ریزد و به جهر ناله نمی‌کند. گویی با داغداران غزه مسابقه گذاشته‌ایم و می‌خواهیم صلابت و از تک‌وتا نیفتادن در اوج درد و فقدان را نماد مشترک مقاومت کنیم. اما آیا «روح الروح» و «حریة الحمراء» واقعا ژانر ما و تمیم برغوثی کاراکتری است که می‌خواهیم در این قاب جهانی از آب دربیاوریم؟ من چنین گمان نمی‌کنم. با اینکه درک می‌کنم اقامۀ ماتم کار کارگزاران قدرت رسمی نیست، توقع داشتم قوای اجتماعی زاویه متمایزی از نسبت گرفتن شیعه با تألمات جنگ باز کنند. مسئله مجبور کردن خودمان به تدارک یک تمایز نیست، قضیه پاسداری از یکی از اصیل‌ترین عناصر انحصاری پروژۀ شیعه است.

تفاوت جایگاه سوگ در شیعه با ملل و نحل دیگر را تفاوتی در شدت و کیفیت نباید قلمداد کرد. عزاء بخشی از جوهر تشیع و تقدیس اشک سمبل انحصاری آئین امامیه است. در سالمرگ بودا (نیروانا) یا زرتشت (خورایزد) یا مانی (شهریورگان) یا مسیح (جمعۀ سیاه) و یا یحیی، اثر قابل ذکری از اشک و ناله و مناسک عزاء در میان پیروان آنان نمی‌بینیم. حافظۀ جمعی یهود که بیشترین اهتمام را به یادکرد مصائب خود دارد، هرگز در سالگرد تخریب معبد اول و دوم (تیشا باو) و یادبودهای هولوکاست، با اظهار تألم و ماتم برانگیخته نمی‌شود. حتی اهل‌سنت نیز به‌رغم انگیزۀ جدلی و تلاش‌های سازمان‌یافته در گذشته‌های دور، ایدۀ شبیه‌سازی مقتل عثمان به مقتل حسین ع را خیلی زود وا‌نهادند.

به غلط نباید گمان کرد که نوحه‌سرایی و سرشک‌باری شیعه حاصل طبیعی تاریخ محنت‌بار آن است. نشان به آن نشان که زیدیه به‌رغم تاریخی اشباع شده از قیام های خونین، به سوگواری عاشورا اهتمامی ندارد و امروزه حوثیان در یمن یک جشنواره (مولد النبی) را مهمترین شعائر جمعی خود ساخته‌اند. هیچ‌چیز در وضعیت خاص عزای شیعی عادی و حاصل موجبیتی طبیعی نیست. نمادسازی از بکاء به یک انتخاب و دستکاری عامدانه در خودآگاهی شیعی مي‌ماند که در نقطه‌ای تاریخی و همزمان با امتزاج تشیع با فرهنگ ایرانی وضع شده است. این نقطه باید مدت‌ها پیش از رسمیت یافتن مراسم عاشورا به دست دولت بویهی در 352 ق یا دولت فاطمی در 363 ق رخ داده باشد.

تقویمی شدن سوگ حسینی از آئین سیاوشان نمی‌تواند الهام نگرفته باشد. صناعت تراژدی اگر چونانکه نیچه پنداشته، در آتن به اوج خود رسیده باشد، به قول خود او توسط سقراط ساقط و منقرض می‌شود. اما زمانی که مبارزهٔ شعیان با فجایع پی‌درپی مواجه گردید، میراث سه هزارسال پایبندی استثنائی ایرانیان به هنر تراژیک بود که در خدمت آن قرار گرفت و امتداد و توسعه یافت.

تشیع عنصر مهم دیگری به این تقویم مقدس افزود که مقدس کردن مکان و «حرم» ساختن از زمین فاجعه بود. تقدیس زمان و مکان، حادترین سطح حاضر کردن روح در مختصات ماده است. اما می‌شود چهارصد میلیون هندو را در زمین و زمان مهاکمب گرد هم آورد بدون آنکه چالش اصلی که در حاضر شدن کیفیت روحی آنان در چنین هنگامه ایست را به حساب بیاوری. هرقدر که از خلوت به جلوت دربیاییم، توقع را باید از حضور قلب کم کرد و میان همین تعارض است که معجزهٔ شیعی رخ می‌نماید.

حزن پیچیده‌ترین سطح احساسی آدمیست. نه هم‌ردیف فرح صوفیانه سماع است و نه هیجان رجز حماسی جهادیان با آن برابری می‌کند. همان‌سان که حکماء گفته‌اند، از جهت زیبایی‌شناختی تراژدی متعالی‌ترین گونۀ هنری است. در قیاس با درام و کمدی و حماسه، تراژدی سخت‌ترین آمیختگی میان فرم و محتوا را خلق می‌کند و تنگ‌ترین رخنه‌ها را برای تصنع باقی می‌گذارد. حاضر کردن چنین حال و کیفیت سخت‌جوشی در زمان و مکان از پیش معین، رفتن به استقبال چالشی است که هیچ دستگاه معنایی دیگری در جهان به اندازۀ شیعه جسارت آن را نداشته است.

در چنین پس‌زمینه‌ای چه چیز باعث شده که ما در ژانر حماسه و رجز غرق شویم؟ گویی این هم از کژکارکردی‌های دولت‌زدگی و فرسایش نهضتی و گرته‌برداری‌های ما از تسنن اخوانی است. یا صورت دیگری است از همان چیزی که بشار لقیس اخیرا به عنوان «غیاب نظریه هزیمت» به آن اشاره کرد. هرچه که هست به‌طور کوری به مسئلۀ امر سیاسی و کیفیت حضور سوژه در فیزیک قدرت گره خورده است و اجازه نمی‌دهد ما با تحمل سرکوب و هضم ضرب شست امر واقع نسبت اصیل‌تر و سازنده‌تری بگیریم.

تراژدیعزاداریمقاومتشیعهسید حسن نصرالله
۲
۰
حمید عظیمی
حمید عظیمی
نسبتا طلبه؛ ندرتا شریفی؛ مطلقا انقلابی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید