خیلی جالب است که پدیدهی شکست (دیسراپشن Disruption) فقط هر از چندگاهی و چند قرن یک بار برای شرکتها و دولتها اتفاق میافتد یعنی اینکه دنبال این نباشیم که هر روز این پدیده را ببینیم. این روند در سالهای اخیر بیشتر به تغییرات فناوری، کانالهای ارتباطی یا رقبا ویا همهی آنها به صورت همزمان بستگی داشته. این یعنی یا فناوری باعث این تغییر شگرف در یک صنعت شده، یا بهواسطهی ایجاد و تغییر کانالهای ارتباطی این امر صورت گرفته، و یا تغییرات، حذف و اضافه شدن رقبای جدید در بازار. در نگاه کلی تر باید بگوییم که این نیروها باعث تغییر روند حضور در بازار و یا حالت تدافعی گرفتن در بازار شده است.
امروزه اکثر شرکتهای بزرگ با این پدیده (دیسراپشن) درگیر هستند و متوجه شدند که دیگر نمیتوان به حالت سلب و بی تفاوت به آن نگاه کرد، بالاخره باید راهکاری پیدا کنند تا با این چالش به صورت حضوری مواجه شوند. آنها متوجه شدهاند که تغییر از خود آنها شروع میشوند و باید با آن مواجه شوند. این نقطهای است که سازمانها متوجه میشوند این ابتدای وارد شدن به بازی موش و گربه است، شاید چندین موش و فقط یک گربه و انتهایی ندارد. همینطور که به دنبال موشها میدوند متوجه میشوند که موشهای دیگری هست و سوراخهای دیگری و به جای اینکه به دنبال درمان و دلیل اصلی مشکل باشند، بعضا برخی از مشکلات را حل میکنند. نهایتا آنها به این ادراک خواهند رسید که یا از این کار دست بردارند و یا نتیجه ای جز شکست برایشان نمیتوان تصور کرد.
میشود در درازمدت تفکر، فرهنگ و فرآیندی برای بهبود این شرایط ایجاد کرد (چیزی که بدان دکترین نوآوری میگویند) اما اولین کاری که باید انجام شود این است که یک قدم به عقب تر برگردیم و به دنبال مشکل بگردیم به جای راه حل.
اصل این مقاله از سایت مشاوران مدیریت شاپرک قابل دریافت است