شوخی باید بتواند لبخندی به لب بنشاند. سوای اینکه احتمالا همه تصوری از شوخیِ درست داریم (منظورم دقیقا امری است که جلف و توهینآمیز نباشد) میدانیم که مزاحی مناسب اول یک سخنرانی،در ابتدای آشنایی با فردی و موقعیتهای اجتماعی و فرهنگیِ چالش برانگیز و سخت و خشک چقدر راهگشا است.
ما حتی برای این فعل در فارسی اصطلاح فوقالعادهای داریم. «یخ فردی را شکستن» یا «یخ جمع را باز کردن»، فوقالعاده زیباست.
این اصطلاح توصیف دقیق تاثیری است که یک شوخی و لطافت میتواند در جمع یا فردی بهجا بگذارد. اما شوخی هم قیدهای ظریفی دارد که بعضی ذاتا آن را رعایت میکنند و برخی دیگر شدیدا در ایجاد و رعایتکردنش ناتواناند.
شرایطی را تصور کنید که مجبور میشوید شوخی خود را توضیح دهید! واقعا عذابآور است. اصلا همین *نیاز به توضیح* دادن دلیل بر موفق نبودن شوخی است.
شوخی انگار موقعیت را از بیرون دیدن است. پایبند نبودن به قوانین و قواعد است، پایبند نبودنی که بهجای آن که غیرقبل تحمل و غیرقابل پذیرش به نظر برسد اتفاقا شیرین و جذاب است. شبیه ایدهای درخشان است. ایدهای که شما را از بنبست خارج میکند.
ایدهی درخشان و لذتبخش جمعی است، همه فهم است و بین آدمها کاری میکند. شبیه زبانی بینالاذهانی که سوای انتقال پیام، مخاطب را *شاد* میکند.
من فکر میکنم یکی از قلههای دیزاین، انتقال حس لذت است، درست عین شوخی. هدف دیزاین تاثیر بر مخاطب است تاثیری که پیام را به مخاطب منتقل کند و در خاطرهاش بماند. دیزاین میتواند کسب و کار و یا محصولی را از بیرون معرفی کند. دیزاین خود میتواند ارزش افزودهای برای محصول یا کسب و کاری فراهم آورد. ارزشی که لزوما به قواعد بیزینس یا محصول پایبند نیست و اتفاقا تاثیر بهتری دارد.
به همین نحو دیزاین هم نیاز به توضیح ندارد و اگر داشت که دیزاین موفقی نبود. دیزاین باید بتواند یخ ارتباط را با یک نگاه بشکند. بدون طراح و توضیح و هر نوع الحاقی باید راهش را میان مردم و مخاطبانش باز کند.
بله! میتوان و باید شوخی کرد و مودبانه هم شوخی کرد باید یخ ارتباط را شکاند. باید شوخ دیزاین کرد، درست عین «لولیانِ شیرینکار شهرآشوب» فضای یخ ارتباط را تغییر داد.