همیشه در کسب و کارها یک کشاکش و سوال عمیق وجود داره با این مضمون که:
آیا باید برم دنبال مشتری جدید؟
آیا باید حواسم به مشتریهای قدیمی باشه؟
چهقدر باید روی مشتری قدیمی انرژی بزارم چه قدر روی جذب مشتری جدید؟
من نمیدونم جواب درست برای همه کسب و کارها چیه. ولی من میتونم بگم تو سرو شیمی چی کار کردیم که شکست خوردیم و چی کار کردیم که شکست نخوردیم.
فرض کنید ما ۱۰۰ واحد انرژی داریم. به نظر میرسه که در ابتدای راه کسب و کار باید درصد بالایی از این انرژی رو برای جذب مشتریان جدید بزاریم. شاید همه اون انرژی رو. چون در ابتدای کار مشتری ثابتی وجود نداره.
هر چقدر که جلوتر بریم باید از سطح انرژی و خدمات به مشتریان جدید کم کنیم و برای مشتریان ثابت و خوبمون انرژی بزاریم. مطمئن باشید و شک نکنید بیشتر درآمد ما و شما و همه از مشتریان ثابت و همیشگی میاد.
مشتری ثابت چیزیه که باعث میشه ما تو شرایط سخت اقتصادی زنده بمونیم و کسب و کار نابود نشه.
باید جوری با مشتری رفتار کنیم که مشتری از خرید کردن و یا خدمات گرفتن از ما حس قدرت و پیروزی داشته باشه و واقعا هم برنده باشه. اینطوری میشه که مشتری برمیگرده و بازهم خرید میکنه.
اگر همون بار اول تا میتونید حال مشتری رو بگیرید و با قیمتهای چند برابری به فکر سود نامتعارف باشید قطعا مشتری ثابتی نخواهید داشت و تا کی میتونید مشتری جدید بگیرید و خرابش کنید.
یه بنده خدایی هست تو بازار روی هر کالایی کلی میکشه و میفروشه. استدلالش هم اینه که عرضه داره و میتونه با ۳۰۰ درصد سود بفروشه. اما هر مشتری فقط یه بار میاد سراغش و تمام. تو روزای سخت این دوست ما احتمالا باید بخوابه خونه تا روزای خوب هم برسه.
بهش میگم عزیز دلم چرا با مردم این کار رو میکنی، آخه یه هیومیک اسید چیه که میدی ۷۰۰ هزار تومان. اونوقت تولیدکننده میده ۸۰ هزار تومان. میگه که: مردم میخرن، منم میفروشم، تا چشمات درآد.
والا دل میخواد این جور کار کردن. ما که نداریم دلش رو.