ویرگول
ورودثبت نام
حامد جهانیان
حامد جهانیان
خواندن ۲ دقیقه·۹ روز پیش

دولت و ملت موازی

پس از برگزاری انواع انتخابات و با حضور نامزد های متفاوت و برندگان دوست داشتنی یا منفور، چند نکته قابل توجه به نظر می آید:

  • هرکسی بسته به نظر شخصی خود در انتخابات یا شرکت میکند یا نمیکند و هیچکدام بر دیگری ارجحیت ندارد. شاید تاریخ نمایش دهد که انتخاب ها درست بده اند یا خیر اما باید در نظر داشت تاریخ انچه را که به عمل درامده میبینید و با تصورات کاری ندارد مانند اینکه آقای الف رییس جمهور شده و نتایج حکومت وی آن شد. قطعا نمیدانیم اگر رقیب برنده میشد چطور میشد چرا که ساحت تاریخ با عمل و میلیون ها مشخصه مختلف کاردارد نه با تصورات.
  • دوم، اینکه کاش به آقای الف رای نمیدادیم که زودتر متوجه مسایل و ناتوانی و ... میشدیم شاید منطقی نباشد. چرا که با وجود و ظهور آقای الف بطور عملی متوجه شدیم که آقای ب بهتر است یا بدتر. مثال آن اینکه در دوره ای به دنبال چنگ و دندان نشان دادن به دیگران بودیم و در دوره ای یاد گرفتیم با دشمن نیز میتوان مذاکره کرد. اگرچه هرکدام نیز میتوان با کیفیت انجام داد یا به شکل ضعیف.
  • سوم، آیا اگر در رابطه ای امکان ادامه همکاری و همدلی نباشد انسانها با هم به جنگ میپردازند و در چرخه باطلی تلاش میکنند با انواع چسب و مرهم ها رابطه را به هر شکلی نگه دارند یا ترجیح میدهند پس از آزمودن روشهایی که بلدند مشکل را رفع نمایند و در صورت به نتیجه نرسیدن به صورت مستقل هر طرف به مسیر خود ادامه دهد؟ اینجا نقطه ای است که بنظرم از لحاظ تاریخی بین ملت و دولت ایران به آن رسیده ایم. نه ملت دولت را حتی میبینید و توجه دارد و نه دولت سر سازگاری دارد. (نیک میدانیم که دولت ها دست نشانده مردم و جیره خوار انها هستند اما چه کنیم از ملتی که مطالبه گر نباشد و سستی را بر چالش مقدم بداند و دولتی که زر و زور دارد).
  • پیشنهاد، ملت باید به فکر چاره ی درد خود بر اساس داشته های خود باشد، باید مستقل شود، راههایی برای باج ندادن به دولت بیاندیشد. بگذاریم مسیرمان جدا شود گاهی نیز اصطکاکی قطعا خواهیم داشت. محتوای مورد نیاز، سیستم آموزشی، منبع درآمد و همه چیز را از نوع و برای خودمان تعریف کند. حکمران، خرد جمعی باشد و بودجه بر اساس فعالیت های اقتصادی خردمندانه ی تاجران تهیه شود. فرهنگمان را خودمان بسازیم و ادب و هنر و تاریخمان را خودمان بنگاریم. موسسه های خیریه، موازی با سیستم های دولتی لخت و سنگین تلاش خود را برای یاری رساندن به از دولت جدا شده های تنگ دست به انجام رسانند. چرا تلاش داریم هم مسیر شویم؟ به چه میرسیم؟ به چه هزینه ای؟ آیا چون ملتیم باید این خاک را رها کنیم؟ یا باید در آن به دریوزگی بیافتیم برای اندکی احترام؟ راه سومی نیست؟

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند دیوار زندگی را زین گونه یادگاران


دولترییس جمهورملتخصوصی‌سازی
می‌نویسیم تا نوشته باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید