حامد جهانیان
حامد جهانیان
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

دو نگاه زیر چشمی به این روزها

نگاه یک: دوست نادان

چگونه است که همفکران فعال بسیار بیشتر از مخالفان منفعل به تغییر یک ساختار بر ضد خودش کمک میکنند؟ آیا این فعالیت دوستان منشا اثر مثبت است، یا به جهت هدایت های هوشمندانه و منفعلانه ی مخالفان تبدیل به ضد خودش می شود!

یک مثال بسیار ساده مذهبی: چهارشنبه 13 مهرماه 1401 مصادف بود با روز شهادت امام حسن عسکری، یازدهمین امام شیعیان. دوستان حاکم مذهبی این روز را تعطیل رسمی اعلام نموده اند. تا اینجای کار همه چیز بر وفق مراد رفیقان مینماید. نکته اما جایی است که این روز تبدیل به یک روز صرفا "تعطیل" میشود. این تقلیل از یادمان امام شهید به یک روز تعطیل نتیجه ی فعالیت مذهبیونی است که ایده ای برای تبدیل این روز به یک رویداد با برنامه و فلسفه ندارند. این تقلیل روز شهادت به یک روز تعطیل بی معنی نه تنها یکی از بلیط های مذهبیون را خرج میکند بلکه در بستر اجتماع به معانی دیگری منتهی میشود؛ میتوان با دوستان به مسافرتی آخر هفته ای رفت. برای برخی ملال یک روز بی کاری را به همراه دارد. برای برخی فرصتی برای انجام کارهای شخصی می باشد و جالب اینکه حتی مذهبیونی که به مراسم های مرتبط می روند غالبا مطالبی با محتوی مربوط به دیگران امامان به خوردشان داده می شود. هزاران مثال دیگر وجود دارد از رفتارهایی که صرفا چهره دارند بدون این که درمورد پیشینه و فلسفه ی آنها به خوبی انیشیده شده باشد. گویا مردم در طی زمان یاد میگیرند دسته جمعی فریبکار و در سطح باشند چرا که پسندیده است.

این نوع رفتار در حکومت دینی ایران بسیار دیده می شود و از درون منجر به خالی شدن اعتقادات بسیاری از مردم سرزمین شده است. البته به دلیل این تهی شدگی باطنی و حفظ چهره ی ظاهری، فساد سیستمی امکان وجود یافته ولی همچنان انتقادات مطرح شده با عنوان مخالفت با دین، قرآن و دیگر چیزهای مقدس مانند شهدا پاسخ داده می شود. این خالی شدگی رفتار از معانی، اصالت چیزها را از بین میبرد و هر نشانه ای از اعمال مذهبی بعنوان فریب شناخته می شود و باعث می شو که حتی افراد واقعی از دغل بازان شناخته نشوند و هر دو قشر نسبت به گردانندگان ناراضی باشند.

از سوی دیگر، مردمی که در طی سالها با این نوع برخورد مواجه شده اند به دلیل برخورد های سختی که در هنگام بروز مخالفت با ایشان شده است به یک رویکرد منفعل اما پیش رونده روی آورده اند. این رویکرد در دراز مدت جواب میدهد به دلیل اینکه توان مقابله مستقیم با قدرت را ندارد و مجبور است درحالی که به تقویت خود مشغول است آب در زمین دشمن بریزد تا پایه های آن سست گردند و در جهت تکمیل مساله بالا یعنی خالی شدن سیستم از درون پی گرفته می شود تا زمانی که این دو سمت معادله هم وزن شوند. ایراد اساسی این نوع برخورد با مسایل این است که در این بازه زمانی منابع بسیاری توسط نادانان و دارندگان زر و زور به هدر می رود.

همانطور که اشاره شد نادانان حاکم برای نشان دادن لیاقت خود دست به هرکاری میزنند که میدانیم تمام آنها تلف کردن منابع بوده است همچنان که در طی این سالها ذخایر نفت، خاک، آب، منابع انسانی و استاندارد ها به پایین ترین سطح خود در این کشور رسیده اند.

از دیگر سو مخالفان و مبارزان داخلی با سانسور هوشمندانه خرافات و در هم‌شکستن تابوها نسل های بعدی را مهیای جنبش های مستمر و قوی تر نموده اند. مثلا نسل های قبل تر به مرور در مورد مسایل مربوط به دین، حجاب، آزادی های فردی، انواع موسیقی و غیره تا حد امکان این مسایل را تابو شکنی کرده‌ با این کار از هدر رفت انرژی نسل بعد جهت زدودن این مسایل از ذهنشان جلوگیری کرده، راه را برای آزاد اندیشی انها هموار تر کرده است. در واقع این نوع مقاومت منفعلانه در برابر انتقال ندادن سطح بالایی از اجبار های زمانه به نسل بعد خود کم از مبارزه ای مسلحانه ندارد که نتیجه اش کاستن از مواردی است که نسل های آینده مجبور بودند از روی ترس از آنها پیروی کنند. حتی نسل گذشته گاهی با انتخاب نکردن و واکنش نشان ندادن باعث انتخاب شدن نادانان شده است که مسلم است سرانجام کاری که به احمق ها داده شود.

نگاه دوم: تفرقه

دهه پنجاه، دهه شصت، هفتاد و هشتاد و ... دسته بندی های بیخود به منظور جدا کرن نسل ها، کوچک شمردن درخواست ها، از بین بردن اتحاد به همراه ترساندن از تجزیه کشور می باشد. این نوع تفرقه اندازی اصلا و ابدا سهوی نیست و صرفا برای جدا کردن دسته های مردم از یکدیگر می باشد. کرد ها و فارس ها، لرها و ترک ها، سیستانی و عرب! تا چند نژاد قرار است تفکیک شوند این چند ده میلیون مردم دلسوخته ی کشور بر باد رفته؟ پرسش: کرد ها اصلا انگیزه شان برای جدایی چیست؟ میخواهند جدا شوند تا از کدام منبع اقتصادی بهره مند شوند؟ سیستانی ها جا شوند که پاکستان شوند؟ اعراب مگر عراق را نمیبینند؟ آیا اینها سراسر فریب نیست تا ما مردم تخریب شده گرد هم نباشیم؟ ایران تا بوده است پر از فرهنگ های غنی و گوناگون بوده است. از طرفی اجتماع بر بستر تاریخ شکل می‌گیرد. نمی‌توان میانبر رفت. دهه ها پس از سالهای گذشته می آیند و نسل بعد برآیند نسل قبل خود می باشد. انجام تغییر در هر نسل تنها توسط آن نسل اتفاق نیافتاه است بلکه متاثر از تاثیر نسل قبل میباشد که نتایج آن در زمان جاری پدیدار شده است. از اینرو هر سخنی که مبنی بر طبقه بندی اجتماع، شنیده یا دیده شد بایستی آگاهانه و با بیشترین شدت پس زده شود چرا که تنها هدف آن افتراق و جدایی به جهت ضربه زدن می باشد.

چند نمونه از این نوع حرکت های پیش رونده اجتماعی یا سیاسی در جامعه کنونی مانند روابط بین فردی ،حجاب، شرکت در انتخابات و ... می باشد. در حال حاضر به طور آشکارا متولدین دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی جسور تر و راحت و آزادانه تر با مسایل اجتماعی و سیاسی برخورد میکنند و ناظران گمان میبرند که این نوع رفتار نتیجه درونی این نسل ها می باشد. بهتر مینماید که نگاهی به گذشته بیاندازیم و جامعه را بر بستر خود بررسی نموده و ببینیم چگونه این رفتار ها نه دقیقا زاده ی این نسل که بازتاب انفعال هوشمندانه نسل های گذشته می باشد. نسل های قبلی با مطرح نکردن مسایلی مانند حجاب، شرم بیجا و غیره باعث شده اند که این موضوع ها نه تنها بعنوان تابو در ذهن آیندگان شکل نگیرد بلکه بعنوان مطالبات برحق و بدیهی اجتماعی برشمرده شوند. بنابراین این ایده که خواسته ها تنها متعلق به این نسل میباشد بسیار تقلیل یافته و صرفا جهت مقابل هم قراردادن نسل های مختلف می باشد و جامعه با پذیرش همچین ادعایی تیشه بر درخت اتحاد خود خواهد زد.


تابو شکنیتغییر ساختارروابط فردینادان
می‌نویسیم تا نوشته باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید