حامد جهانیان
حامد جهانیان
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

روح اجتماعی یا ارضای فردی

یک پرسش ساده: آیا کسی میتونه حس شخص دیگری رو فهم کنه؟ مادر میتونه حس فرزندش به خودش یا اطرافیانش یا علاقه هاش رو بفهمه؟ منظور من از فهم در اینجا انتقال کامل حس هستش نه همدردی یا احساس درک متقابل که صرفا بر اساس تجربه های شخصی پدید میاد.

هدف از این پرسش چیه؟ اینه که جلوگیری کنم از اینکه برخی افراد کارهاشون رو بعنوان خیر جمعی در نظر میگیرن و گمان میکنن دارن برای منفعت دیگران کار میکنن. نکته اینه که از اون جایی که اشخاص نمیتونن حس رو کامل درک کنند پس معنی ندارد که مثلا من بخاطر دل سوزی به کسی کمک کنم و اگر به هر دلیلی که اسمش رو میذارم بهش کمک کنم، صرفا برای ارضای یک حس درونی هست.

از اینرو تحصیل علم و کار علمی، کار خیرخواهانه، ورزش، ثروت اندوزی، نانوایی و رفتگری صرفا ریشه در برآوردن یک نیاز و ارضای درونی هست. ممکنه در بعضی کارها انسان دچار رضایت بیشتری شود و در برخی موارد رضایت سخت تر و یا کمتر باشد.

اگر با این پیش فرض جلو بریم به این نکته میرسیم که لازم نیست به کسی به خاطر موقعیت و کاری که درش هست احترام بیش از اندازه بذاریم. تنها چیز مورد احترام اینه که پاش رو در گلیم دیگری نکنه وگرنه هر کار هر شخصی صرفا ارضا کننده ی احساسات خودش هست. حتی آموزش دادن به دیگری، حتی فراهم آوردن وسایل رفاه دیگری نیز جهت آرام کردن "درون" فرد انجام دهنده می باشد. یا در نگاهی کلی تر جهت اینست که فرد کم توان با تاثیر خودش در اجتماع، در برآورده شدن دیگر نیاز های من اثر منفی نداشته باشد.

این رویکرد باعث میشه از شر دوگانگی مزخرف ارسطویی (خیر و شر) که هزاران ساله بعنوان خوب و بد و دیو و فرشته به ما گفته شده راحت بشیم؛ نخستین نتیجه اش دستکم میتونه این باشه که انتخاب هامون واقعی (فازی ) باشه و بعنوان مطلق و بر اساس اسطوره های ذهنی در نظر گرفته نشن و کاملا بر اساس شخص و شخصیت فرد بنا شده باشند. در نتیجه اینکه این شخصیت های واقعی هستند که در جامعه تاثیر دارند. جمع وقتی معنی واقعی پیدا میکنه که افراد واقعی باشند.


اجتماعفردنیاز
می‌نویسیم تا نوشته باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید