آیا هنرمند مردمی کسی است که با مردم زمانه خودش در ارتباطست و در زمان لازم حرف آنها را به شکلی زیبا میزند؟ به گمانم خروجی اینکار خوردن نان مردم به نرخ روز و یا هنرمند تاریخ انقضا دار خواهد بود. اساسا دیدگاهم بر این هست که هنرمند ایده های خود رو از جامعه و طبیعت اطرافش میگیرد، اما و اما نه لازم است تمام ایدهها مطرح شوند و نه لازم است تمام موضوعات به طرح برسند.
هنرمند میتواند مانند ذهن ناخود آگاه انسان برای جامعه رفتار کند و تمام داده ها را ریافت کند، تحلیل های خودش را داشته باشد و در پایان چیزی تجرد یافته (Abstract) از موضوع مطرح کند، صد البته به شکلی هنرمندانه. هنرمند فیلسوفی است که ابزارش تنها کلمه نیست بلکه اثری دیداری و یا شنیداری خواهد بود.
از سویی مسایل دنیا هم چیزهایی نیستند که هر روز درحال تغییر باشند تا توقع داشت که هنرمند همواره درباره مسایل روز اثری بیافریند. اینکه فکر کنیم دزدی از بانک و بقالی با هم فرق میکنند حتی اگر یکی کاملا سازمان یافته باشد و دیگری توسط بچه ای 11 ساله، همان نگاه روزانه به مسایل می باشد. اگر چه ممکن است دلایل هر کدام متفاوت باشد و یکی برای خرید قایق موتوری دزدی کند و آن یکی برای خرید نان شب. اما درگیر این جزییات شدن کار تحلیل گران اجتماعی/اقتصادی است و گزارش های اخبار شبانگاهی.
هنر و هنرمند بایستی پیشینه و پسینه چیزها را ببیند و برای آنها اثری بیافریند. ممکن است این نوع نگرش مخالف داشته باشه که هنرمند با این کار شاید در زمان خودش دیده نشود و یا نتواند از امتیاز کارهایش استفاده کند، اما اتفاقا این کار از مضمحل شدن او جلوگیری خواهد کرد. هنرمند آگاه و جاری در روزمرگی مردم در همان روزمرگی ها غرق خواهد شد. هم هنرمند به دام روزمرگی مردم خواهد افتاد و هم مردم پس از روزگاری هنرمندی را که دغدغه اش همان روزمرگیها است کنار خواهند زد.
هنرمند مستقل طرح میسازد، مساله ایجاد میکند،پرسش و پاسخ میکند، پیشروی می کند، دغدغه ها را با چنان پتکی بر صورت مخاطب خود می زند که بدون خونریزی وجدانش را بیدار کند و عواقب هر کار ناخوش آیند خود را با وجود خود درک کند. نقطه هایی در ذهن قرار میدهد که هرکدام تفسیری نو در ذهن مخاطب میتوانند قرار دهند.
در روزگار ما اگر چه تعداد دنبال کنندگان یک صفحه میتواند به عنوان دیده شدن هنرمندان باشد و باعث نخوت گردد ولی مشخص است که این بیش از یک فریب آشکار نیست، فریبی که همه در آن دست داریم. در این شرایط چون مخاطب و هنرمند به عبارتی هم سو شده اند و هنرمند در دسترس جامعه قرار دارد، هنرمند برای خوش آمد جامعه طبق مذاقشان چیزی خلق میکند و جامعه طبق برداشت خود پاسخی میدهد. نتیجه هنرمند اخته خواهد بود. چرا که جامعه با توجه به اینکه علاقه دارد حرف او زده شود از این هم که حرف او زده شود خوشش نمی آید. این دسترس پذیری هنرمند را در ورطه ی کم ارزشی می اندازد. و جامعه او را چنان پایین می کشد که سطح کلمات و رفتار او حتی از سطح جامعه پایین تر بیاید. مثال بسیار واضح آن را در پرویز پرستویی میتوانیم ببینیم که چطور حاج کاظم آژانس شیشه ای روزانه مورد فحاشی قرار میگیرد و تمام حیثیت و خاطرات مارمولکش، درختی شده که توسط خود او و با هدایت دنبال کنندگانش در حال پوسیده شدن می باشد تا چه هنگام کسی پیدا شود و تنه ای بر این درخت نحیف زند.
هنرمند مستقل برای جامعه خوراک تهیه میکند. در زمانی که جامعه مست و پایکوبان هستند، برای زمانهای شکست اثر میسازد. در زمان شکست جامعه و از بین رفتن نشاط عمومی، برای ایجاد امید اثر میسازد. هنرمند نه برای اینست که همیشه انچه همه میبینند را به شکلی دیگر نشان دهد بل برای نمایش فضایی است که دیگران بدلیل درگیری در روزمرگی ها نمیبینند. هنرمند حامی است، پیش برنده است، نقاد است ، اتفاقا هنرمند باید حساسیت بالا داشته باشد و اساسا نیازی نیست احساسی باشد.
تفاوت هنرمند و دولت در این است که دولت ها را مردم باید بسازند و نگاهداری کنند اما مردم هنرمند را به گند خواهند کشید و این هنرمند است که باید جامعه را تربیت کند.