ما کشور ایران، مردم ایران همواره در حالت اعتراض به وضع موجودیم و همیشه منتظر دستی هستیم که برون آید و کاری بکند. چرا ملت نمی شویم.
اینکه اغلب و اکثریت همواره در حال گله هستند و کاری نمیکنند چه معنی می دهد. چگونه است که به دولت ها ایمان نداریم اما خود نیز به خود ایمان نداریم. هر کس جزیره ای است. حتی در یک خانواده که کوچکترین نماد یک اجتماع است هم گروه نیستیم.
به نظرم ریشه را در دولت ها گشتن سراییدن ساز از سر گشاد آن است. بایت دنبال علت گشت نه اینکه بد بودن معلول را نشانه بدی چیزی دانست و تازه بر اساس آن تصمیم گرفت و یا لَخت شد.
نباید هم فراموش کرد که ماندگاری مردمان در این سرزمین به هیچ روی برابر نیست با ماندن مردم و رفتن حکومت های درست یا فاسد بلکه عمر ها رفته است. خاک ها رفته. ثروت ها بر باد شده. سرها بر دار شده. عشق ها بر آب... و در سده ی جدید که دوران جنگ های سرزمینی گذشته است ایرانمان از درون می فرساید. خاک بادیه شده. آب نیست شده، جنگل ها سوخت شدند. و هر چه بشمریم پایانی نیست بر این سیاهه کوچک شدگی.
چرایی را جستجویی می بایست. شاید نبود نظم، بودگی احساس، سستی تن در انجام کارها مهمترین دلایل نرسیدن ما به چیز هاست. مایی که مردمی هستیم زاده ی اینجا و مرده ی اینجا. بهترین نمونه از شرح مطلب ارایه چند نمونه ساده است. درحال حاضر جمعیت این سرزمین حدود 80 میلیون تن سرشماری شده است. به فرض 20 میلیون کودک داریم. به فرض 20 میلیون سالمند داریم. به فرض 10 میلیون ناتوان جسمی داریم. باقی 30 میلیون نفر چرا هر سال یک و تنها یک و تنها یک درخت در گوشه ای از این سرزمین نمیکارند. پس از 10 سال 300 میلیون درخت داریم. به همین سادگی. درخت یعنی هوای سالم. آب سالم. خاک سالم و در نهایت مانع بروز خشم طبیعت که همان سیل و طوفان میباشد. آیا این هم نیاز به مجوز حکومت دارد؟
خواندن کتاب چه نیاز به مجوز حکومت دارد؟ کتاب گران است؟ آیا کتابخانه های عمومی نیز گران هستند؟ یا اینکه رفتن تا کتابخانه از خوان های هفتگانه است؟
این موارد نیز پایانی ندارند. گفته ها گفته شده گوش ها ناشنواست. نوشته ها نوشته شده چشم ها نمی بینند.
باری برای بهبود شرایط ستاره ها به کار نمی آیند. کیهان کلهر، حسابی و چمران، کیارستمی و سیامند رحمان ستاره اند و یا حتی شهاب سنگی بر آسمان این سرزمین. برای عبرت گرفتن منشور کوروش کافی بود. عاقبت ایوان کسری و سرنوشت آن کافی بود. تاریخ بیهقی حتی اگر یک جلد آن در دست مانده باشد بس است. ستاره های بهبود شرایط در هر دورانی مردمان آن هستند. عظمت را مردمان میسازند. و وای بروزی که مردمان از خود نیز بدزدند. آب را نیز از فرزند خود به چپاول ببرند و بر خودرو بپاشند.