حامد مردانی
حامد مردانی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

به قول بعضی ناخواسته، به قول بعضی خداخواسته، به قول من هیچ‌کدام

کم مانده گریه کند. زنی که روی تنها صندلیِ سالن انتظار نشسته به زنی دیگر که روبه‌رویش ایستاده می‌گوید: اصلاً نفهمیدم چطور شد! حتی به شوهرم که گفتم شوکه شدم. آن یکی می‌گوید: من همینطور... اصلاً نفهمیدم چطور شد. چند تا داری؟ آن که نشسته می‌گوید: دو تا. آن که ایستاده باز پرسید: دومی چند ساله است؟ آن که نشسته می‌گوید: یک سال و یک ماه. آن‌که ایستاده می‌گوید: وای! پس حق داری ناراحت باشی. آن که نشسته با صدایی که یک قدم به گریه نزدیک‌تر شده بود می‌گوید: بله. ولی چه‌کار می‌توانم بکنم؟


من که توی اتاقم نشسته‌ام فکر می‌کنم: این «اصلاً نفهمیدم چی شد» قرار است یک جهان بشود. بله، یک جهان که با این کودک آغاز می‌شود و پایان می‌یابد و این وسط پُر است از غم و شادی و اشتیاق و شهوت و دویدن و ایستادن. و آن یکی «اصلاً نفهمیدم چی شد»ی که حاملش ایستاده همینطور. و یک عالمه «اصلاً نفهمیدم چی شد»های دیگری که هر روز می‌بینیم و اصلاً خودمانیم. «اصلاً نفهمیدم چی شد»هایی که اصلاً نفهمیدیم چی شد. «اصلاً نفهمیدیم چی شد» و در عین حال خلیفةاللّه.

تحصیلات دانشگاهی: کارشناسی تغذیه و رژیم‌درمانی / تحصیلات غیردانشگاهی: نوشتن و خواندن که دلیلی برای زیستن است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید