چه سو تفاهمی؟
«نگارش دانشگاهی» ساختنِ یک ارتباط است؛ ارتباط با یک «جامعه گفتمانی». حالا فرقی نمیکند این ارتباط با افراد جامعه علوم پایه باشد، یا علوم انسانی و حوزه کسبوکار. تنها زمانی یک ارتباط اثربخش است که در آن تجزیه و تحلیل دادهها، ترکیب اطلاعات از منابع مختلف و… به درستی انجام شود. فعالیتهایی که هرکدام، در یکی از شکلهای نگارش دانشگاهی از جمله مقاله پژوهشی، پایاننامه، جُستار، یادداشت شخصی، گزارش و… پررنگتر است. پس، نگارش دانشگاهی تنها ویژه پژوهشگران نیست.
هر کسی با هر میزانی از تخصص، اصطلاحا میتواند بهصورت دانشگاهی بنویسد! حتی دانشآموزان هم لازم است با نوشتن یادداشتهای تحلیلی مهارت خود در «بهتر اندیشیدن را با بهتر نوشتن» ارتقاء دهند! این کار، نه تنها برای نگارش مقالههای درخشان در مقاطع تحصیلی بالاتر، بلکه برای نگارش هرگونه گزارش در سازمانها یا نوشتن یادداشتهای شخصی اثرگذار لازم است.
نوشتن هم، مثل همۀ کارهای ارزشمند دیگر، گاهی پُرزحمت است، اما وقتی درست انجام شود، جذابیتهای خودش را دارد. برای مثال، نوشتن یادداشتی در مورد تاثیرات «تغییر آب و هوا» بر «حیات وحش ایران» به قلم یک دانشجو میتواند به قدری توجه خوانندگان را برانگیزد و اهمیت موضوع را در چشمشان برجسته کند که به شکلگیری یک مطالبه عمومی یا حتی تشکیل سازمانهای مردمنهاد منجر شود! یا انتشار یادداشتهای یک مادر دربارۀ مرور رفتارهای تربیتی خود با فرزندش، میتواند راهنمای جامعهای از والدین باشد.
وجود قوانین و دستورالعملها در نگارش دانشگاهی به این معنا نیست که در آن، جای هیچگونه خلاقیت و بروز «صدای شخصی» وجود ندارد. بازی شطرنج هم نیازمند پیروی از قوانین و دستورالعملهاست، اما همزمان سرشار انتخابها و حرکتهای تازه است. در نگارش دانشگاهی هم فضا برای خلاقیت و بیان فردی وجود دارد. ساختار یک مقاله پژوهشی را هم میتوان به شکلی تنظیم کرد که به صورت تمام و کمال، دیدگاه منحصر به فرد نویسنده را در مورد یک موضوع به تصویر بکشد! ناداستان (non-fiction) یکی از انواع این خلاقیت بر مبنای واقعیت است.