تو بازار برندهای مختلفی کفش تولید میکنند و اکثریت از کیفیت متوسط به بالا برخوردار هستند و شاید برای من که زیادم از کفش سر درنیارم کیفیت کفش برندهای مختلف فرق آنچنانی برای من نداشته باشند. و همچنین دنبال کفشیم که هر از گاهی برم باهاش پارکی جایی یه تکونی به خودم بدم درکل ذاتا تنبلم.
اما تو بازار با برندی مثل نایکی مواجه میشم، میبینم که شعار عجیبی داره،؟ فقط آن را انجام بده، وقتی با دقت به این جمله فکر میکنم، احساس میکنم که نایکی به خوبی منو فهمیده و من رو انگار تجربه کرده پس احتمالا برم سراغش…
چرا اینو گفتم؟ خواستم بگم که تاکیدات جاذبههای بازاریابی عوض شده به طور بازاریابی مسیر تکاملی خودش رو با سرعت داره طی میکنه.
متاسفانه چیزی که تو ایران کار میشه و درس داده میشه از علم تکاملی بازاریابی نیست و نگاهها بسیار کلاسیکه.
ایده نوشتن این کپشن از خوندن یک کتابی اومد که درباره USP صحبت کرده بود(unique sale propositon)… مفهوم پیشنهاد فروش منحصربهفرد چیز خوبیه اما واقعا این قضیه یک امر پیشفرض در کسبوکار شده است و مثل گذشته کارایی ندارد.
الان متخصصان توصیه میکنند که یه جای ساخت برند بر اساس usp بر اساس ubp یا (unique benefite proposition) و ubs یا (unique buying state) استفاده بشه.
کانسپت UBP میگه که مشتری به دنبال اینه که یه چیزی رو از بازاریاب بشنوه، میخواد بیینه بازاریاب درباره پروداکت یا سرویس چی میگه؟ همچنین ubs به دنبال ایجاد یک وضعیت خرید منحصر به فرد برای مشتریه. یعنی از تولید انبوه به سمت سفارشی سازی انبوه رفتیم.
در گذشته به دنبال این بودیم که ببینیم که کسبوکار چی داره، ویژگیش چیه و مزایاش چیه اما در فرایند تکاملی ما به دنبال هویت (هویت مفهومی بالاتر از برند است) هستیم، به دنبال تجربه ایم، به دنبال این هستیم که ببینیم مشتری چی احساس میکنه.
شما در هنگام برخورد با یک بیزنس به دنبال چی هستین؟ مزایا یا هویت و تجربه یونیک؟