* تمام تلاشم را کرده ام که چیزی ازبازی را اسپویل نکنم تا اگر خواستید بازی کنید بتوانید تجربه خوشایندی در بازی داشته باشید *
فضای این بازی دریک خانه آپارتمانی اتفاق می افتد و دوربین بازی سوم شخص و از نمای بالا است. شما یک شخص عادی با یک زندگی عادی در کنار همسر خود دارید و زمانی که بعد از سر کار وارد خانه میشوید همسرتان از شما استقبال می کند و به شما می گوید که می خواهد شما را درباره موضوعی غافلگیر کند .
حال شما به عنوان هدایت کننده تصمیم می گیرید که در خانه بگردید و فضای بازی را بشناسید یا با همسرتان صحبت کنید. در هر حالت پس از چند دقیقه شخصی تنها و با لباس و دستکش مشکی به ادعا می کند پلیس است ومی خواهد همسر شما را متهم به اینکه پدرخودش را به قتل رسانده بازداشت کند حال اگر تسلیم شوید یا مقاومت کنید سرنوشتت شما یکسان است چون او پلیس واقعی نیست و تحت هر شرایطی به شما آسیب جدی وارد میکند و شما سرازهمان لحضه اولی که وارد خانه شده اید در می آورید. اما حالا می توانید با دانشی که از حلقه زمانی قبلی به دست آورد اید تصمیمات بهتری بگیرید.اما آیا موفق خواهید بود ؟
نکات مثبت بازی عبارت اند از:
· چیزی که این بازی را از رقیب هایش جدا می کند این است که این بازی تنها یک پازل عادی نیست .هر دوازده دقیقه ای که در آن گرفتار هستید خود یک پازل است و شما باید چندین و چندین بار این حلقه را تکرار کنید وگرنه موفق نخواهید شد .
· انیمیشن و طراحی های بازی مانند فضای خانه کاملا طبیعی وعالی طراحی شده بود طوری که می توانید جریان زندگی را در آن حس کنید.
· بر روی موسیقی بسیار خوب کار شده بود و با هدست یا هندزفری میتوانید لذت تجربه بازی را دوچندان کنید .
· نکته عالی دیگر که در این بازی بسیار به چشم میخورد داستان کنش و واکنش میان کاراکتر ها هستند،به عنوان مثال اگر بدون همسرتان شروع به خوردن غذا کنید از شما ناراحت می شوند و دیگرمایل به هم صحبتی با شما نیست و بر روی روند بازی تاثیر میگذارد، در نتیجه باید واقع بینانه تصمیم بگیرید.
اما چرا این بازی با این همه نقاط قوت را شکست خورده می نامم ؟
در بازی نقطه ای بود که انتظار می رفت اینجا پایان بازی باشد ، بعد از آن پایان وقتی کاراکتر اصلی ناگهان دوباره به اول حلقه باز می گردد همراه کاراکتر وارد شوکی عظیم شدم، با عصبانیت از خود میپرسیدم که چه چیزی ممکن است جا مانده باشد؟ . چطور ممکن است داستان ادامه داشته باشد؟ این بهترین پایانی بود که نسبت به تمام حلقه های قبلی تجربه کرده بودم ، چه چیزی از قلم افتاده است؟ زمان زیای در بازی سپری کردم تا مشکل را پیدا کنم ولی چیزی توجه من را جلب نکرد زیرا در پایان هر حلقه متوجه کمبودی می شوید اما بعد از آن پایان دوستداشتنی واقعا نمیتوانستم تصور کنم چه چیزی جا مانده بود.
سر انجام در اینترنت به دنبال جواب گشتم و وقتی جواب را پیدا کردم از تعحب خشکم زده بود، باور نمیکردم که نویسنده با دستان خودش همچین داستان متحیر کننده ای را اینگونه تحقیر کننده به پایان رسانده ، به وضوح می توان گفت که نویسنده تلاش کرده تا داستان را کش بدهد ؛ میتوانم درک کنم که میخواستند حس ترسی که آن بازگشت دوباره به شما می دهدند را به شما القا کنند تا برگ برنده ای باشد برای پیچش بازی اما ظرافت داستان نتوانست تصمیم های عجیب و غریبی که برای ادامه داستان گرفته شده بود را تحمل کند و در اخر تار و پود آن متلاشی شد ، بازی توانایی شگفت انگیزی در القای حس های مختلف در طول بازی دارد اما اولین حسی که بعد از پایان کامل بازی داشتم تلف کردن وقت بود و این برای یک بازی و تجربه ای که می خواهد به بازی کننده بدهد شکست کامل است.
شایدکمی زیادروی کرده ام ولی با اطمینان کامل به شما میگویم اگر تیم نویسندگی این تلاش بیهوده را برای طولانی تر کردن بازی نمی کرد ، این بازی سالها در میان طرفداران و دوستداران سبک پازل به عنوان مثالی عالی زبان زد همه می شد.