مدتها پیش مدیرعامل یک شرکت بین المللی در ایران که البته نمی دانم وسط این همه تحریم اینها چطور مراودات دارند با خارج، یک گفتگویی کرد که آنقدر وسطش کلمه انگلیسی بکار برد که داد شنوندگان را در آورد.
مدتها این گفتگو بحث داغ اینستاگرام شده بود. صبر کردم تا تب آن بخوابد و بعد این مطلب را بنویسم. تا موج سواری نکرده و موج سواران را نیز مخاطب قرار ندهم.

برخی از شنوندگان از اینکه کلام نامفهوم بود گلایه داشتند و برخی از اینکه فارسی پاس داشته نشده بود.
برخی هم به اسرائیلی بودن شرکت خرده گرفته بودند.
اما در این میان من یک نکته نغزی را به توجه خوانندهی هوشیار میآورم. توجه کنید که در سنت ادب پارسی بکار بردن کلمه و حتا جمله و شعر از زبان بیگان چندان رایج است که نشانهی سواد نویسنده یا شاعر است.
حافظ در جایی میگوید:
اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است/ زبان خموش است ولیکن دهان پر از عربی است.
یعنی حافظ هم دوست داشته مثل همین مدیرعامل «فارسی - زبان بیگانه» صحبت کنه اما فروتنی کرده. حالا زبان بیگانه چه عربی باشد چه انگلیسی چه فرانسه...
معروفترین شعر حافظ نیز که همه ما آن را شنیده ایم شعری است ملمع (دوزبانه) با مطلع:
الا یا ایها الساقی، ادر کاسا؛ و ناولها
هرچه شاعرها و نویسندگان فنی تر هستند نیز بیشتر عربی به کار می برند (این موضوع نیاز به پژوهش اکادمیک دارد البته)

آنگونه که سعدی نیز گوید:
ما هذه الدنیا بدار مخلد - طوبی المدخر النعیم الی غد
یا
نسیم صبا بغداد بعد خرابها / تمنیت لو کانت تمر علی قبری
البته ارزش کار این شاعران را نباید دست کم گرفت چرا که جفت و جور کردن قافیه و وزن در دوزبان کار دشواری است.
اما غرض این متن نشان دادن علاقه ما به درآمیختن زبان بیگانه با گفتگوی روزانه است.
نمونه دیگر از ظهیری سمرقندی است که می گوید:
دستور گفت: چنین شنیدهام از ثقات روات که در مواضی ایام، دهقانی بوده است صاین و متدین و متقی و متورع.
شاعران جدید در قامت طنز نیز به این کار ادامه داده اند مانند شعر معروف
مرحبا احسنت هذالسرزمین ایراننا!
اگر این را بپذیریم که همه نسل های ما ترجیح میدادند از زبان بیگانه در گفتگوهای روزمره بهره ببرند و اگر نخواهیم مسایل ملی میهنی و افراطی را دخیل کنیم یک نتیجه متعادل و منطق پذیر میتوان از آن گرفت:
«به کاربرد بردن واژگان غیر مرسوم در گفتگو»
اگر به سرهگرایان بپردازیم خواهیم دید که ایشان نیز دلبستگی سَختهای بر کار گرفتن واژگان و آخشیجهای نچندان آشنا برای باهمال پارسی گو دارند. در اینجا کارویژه آمیختن زبان با بیگانه نیست و پاد آن، به دنبال پردخته کردن زبان از واژگان بیگانه هستند. لیکن باز همان رَوَند بازرَوی میشود و آمیختگی زبان با واژهی تازه و ناآشنا پدید میآيد.
درست مثل همین پاراگراف بالا که من نوشتم و ممکن است چندان مفهوم نباشد برای خوانندگان.
سخن پایانی اینکه:
الگوی تکرار شوندهی کارکرد زبانی ایرانیان گویا بر این است که واژگان ناآشنا را به واژگان مرسوم و آشنا ترجیح میدهند. اگرچه اینکار برای نوشتن متن های تخصصی مانند فلسفه و حقوق و .. خوب است اما در زبان رسمی و عادی چندان زیبان نیست.
اما همین نازیبایی به نظر من کمک کرده زبان فارسی زبانی پویا باشد و بتواند خود را از پس هزاره ها و سه بار منسوخ شدن باز آفرینی کند. و ما امروز نه یونانی (هلنی) صحبت می کنیم نه عربی و نه مغولی.