معلم روی تخته می نویسه «مار» و میگه بچه ها این ماره، صمد میگه این که مار نیست و میره پایه تخته یه مار میکشه و میگه این ماره! بعد از همکلاسی هاش می پرسه: مار من ماره یا مار آقا معلم، همه می گن «مار صمد، مار صمد»
ساده سازی ها در سازمان ها خیلی شبیه به قضیه «مار صمد» هست! چیزهایی که توی فرهنگ سازمان جاافتاده و کسی حاضر نیست اون رو با یه چیز پیشرفته تر اما ناآشنا و نیاز به یادگیری عوض کنه!
نمود این قضیه رو توی جریان #کدگذاری تجهیزات می بینید. معمولا کدگذاری تجهیزات در ساده ترین شکل ممکن با حروف اختصاری انجام میشه، مثلا پمپ میشه pu و بعد شمرده میشه pu001، pu002 والخ. مسلما این روش خیلی ساده هست، خیلی یادگیری اون آسونه و ساختن و دستورالعمل کردن اون خیلی شیرینه اما در زمان استفاده خیلی محدود و ناکارآمد، درست مثل شکل مار! در مقام مقایسه، کدینگ پیشرفته ای مثل #RDS پیچیدگی بیشتری داره و نیاز به آموزش داره اما بسیار منعطف هست درست مثل «حروف الفبا» که با اون میشه بی نهایت جمله و کتاب نوشت اما استفاده از حروف اختصاری مثل کشیدنه شکل ماره! با دیدن شکل مار، شما خیلی سریع مفهوم اولیه رو می فهمید اما فقط در همین حد. دیگه خبری از این که مار چکار میکنه، کجا هست و... به شما داده نمیشه مگر این که یکسری شکل دیگه همراهش کنید که خیلی کار براتون سخت میشه و نتیجه مطلوب هم گرفته نمیشه.
مقایسه دیگه مقایسه نوشته هایی هست که مردمان عصر حجر روی غارها میکشیدن تا یکسری مفاهیم اولیه رو برسونن، در مقابل حروف الفبای امروزی!
کدینگ تجهیزات با استفاده از حروف اختصاری مثل همون حکاکی های داخل غار میمونه و کدینگ پیشرفته ای مثل RDS همون حروف الفبا ست که نهایتا منجر به ادبیات میشه!
نتیجه این که استفاده از کدینگ اختصاری درون سازمانی شاید برای یک سازمان کوچیک با سیستم های ساده مناسب باشه اما برای سازمان های بزرگ و سیستم های پیشرفته هرگز مناسب نیست! شما با یادگیری حروف الفبای صنعت یا همون RDS می تونید یک زبان واحد میان تمامی کارکنان اعم از بهره برداری، نگهدشت، مهندسی، مالی و... برقرار کنید، با اون زبان با پیمانکاران تون صحبت کنید و نهایتا با همان زبان با صنایع دیگه توی هر نقطه دنیا تبادل اطلاعات انجام بدید، بشرطی که یکبار اون رو یاد بگیرید تا دیگه مثل «صمد» نباشید