Hamideh Habibi
Hamideh Habibi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

خانه امید و دوچرخه‌های جادویی

بچه‌ها در گفتن از خواسته‌هاشون رفتارهای مختلفی از خودشون بروز میدن، یکی دائم تکرار میکنه که فلان وسیله رو کی میارین؟ کی میگیرین؟ یکی میگه میشه اینو بگیرین؟ و یکی ممکنه کلا سکوت کنه و از غم چهره‌اش بشه متوجه خواسته‌اش شد.

چند شبی بود که پسر کوچک ما با خودش گریه می‌کرد و ازونجایی که اهل سکوت بود کسی متوجه نمیشد چرا گریه میکنه، و بدتر اینکه در طول روز پاسخی به این سوال نمیداد، بعد از مدت‌ها با کمک دوستانش بالاخره جواب این سوال رو اینطور داد که دوست دارم صاحب یک دوچرخه باشم!

صاحب دوچرخه شدن در فضایی که کلی بچه دیگه با خواسته‌های ریز و درشت هستند یه کم ناممکن و سخت به نظر میرسید، خواسته‌های مهمتر یا موارد دارای اولویت اونم در دوران سخت شیوع کرونا، مانع ازین بود که براحتی آرزوی این کوچولو رو برآورده کرد...

تجربه اما در خانه امید ثابت کرده بود هر اقدامی برای این بچه‌ها خیلی خوب پیش میره و اگه مردم مطلع بشن حتما کمک می‌کنند، گرچه دوچرخه در مقابل لباس و تغذیه و دفتر و مداد بچه‌ها خیلی وسیله لاکچری بود، اما حتما حامیانی بودند که برآورده کردن خواسته پسر کوچولوی خانه امید براشون مهم بود و حتما کمک می‌کردند، به همین علت گفتم به پسرعزیزمون بگید فردا منتظر دوچرخه‌اش باشه?


اینجوری شد که سریعا بصورت اعتباری دوچرخه‌ای خریداری شد و با توصیه یکی از حامیان خانه امید، یک دوچرخه هم برای دخترها خریدیم، بنابراین پسر کوچولوی ما مسئول دوچرخه پسرها شد و دختر عزیزمون هم مسئول دوچرخه دخترها?

قبل ازین شاید هیچوقت به ذهنمون خطور نمی‌کرد راهکار تحرک بچه‌ها در دوران کرونا و تعطیلی مدارس و ممنوعیت‌های دیگه تنها همین دوچرخه‌ها باشه!

بچه‌ها سالهاست با وسایل اشتراکی زندگی می‌کنند، معنی کمک به همدیگه و قرض دادن به دوستاشون رو خوب میفهمن، وجود دوچرخه‌ها کاری کرد بر خلاف تصور ما فردی خواستار دوچرخه برای خودش نشه و بچه‌ها با سیستم قرعه‌کشی ساعاتی از روز رو به این کار اختصاص بدهند.

قرعه‌کشی برای نوبت‌دهی، صف برای استفاده، مدت زمان معین و انجام ورزش هم کلی به روحیه همکاری بچه‌ها کمک کرد و باعث شد حتی بچه‌هایی که گوشه‌گیرتر هستند هم سر ذوق بیان و بخوان که بازی کنند که کمتر راهکار دیگه ای به این منظور پیدا میشد.

ما این نتایج رو در استوری حساب اینستاگرام و توییتر شخصی خودمون نوشتیم و اینطور بود که توجه ریحانه مدیر کمپین رکاب سفید به خانه‌امید جلب شد.

ریحانه همه گزینه‌هارو بررسی کرده بود و به همین دلیل تصمیم گرفت که تعداد مشخص دوچرخه‌هارو به جای اینکه بین افراد توزیع کنه به بچه‌های خانه‌امید اهدا کنه تا بصورت اشتراکی بیش از ۱۰۰ کودک استفاده کنند.

تصمیمی که واقعا در روحیه این تعداد کودک اثر انکارناپذیری خواهد گذاشت و از سرانه زیر ده دقیقه دوچرخه‌سواری به بیش از یک ساعت برای هر کودک خواهد رسید، ضمن اینکه دختران نیز به طور مساوی ازین امکان برخوردار خواهند شد.

برنامه آینده نیز، آموزش حرفه ای به این بچه‌ها توسط مربی مجرب دوچرخه‌سواری خواهد بود که من آنقدر درباره‌اش خوشبین هستم که با خودم روزی رو تصور می‌کنم که ازین بچه‌ها قهرمان دوچرخه سواری خواهیم داشت?

شاید پسر کوچولوی خانه امید فکر نمی‌کرد دامنه خواسته‌اش اونقد بزرگ بشه که نه تنها دوستانش دوچرخه‌سواری کنند بلکه صاحب تعداد زیادی دوچرخه با لوازم ایمنی و کلاه بشن و حتی روزی قهرمان دوچرخه‌سواری باشند.

راستی پسر کوچولوی دیگری در خانه‌امید یک روز گفت میشه برای من لپ‌تاپ بگیرید اما به من غذا ندین?

ما با کمک دوستان برای این پسر عزیزمون یه لپ‌تاپ تهیه کردیم و با چند تبلت اشتراکی داستان دوچرخه اشتراکی داره تکرار میشه.

به این فکر میکنم آیا باز فردی مثل ریحانه با دغدغه بزرگ و همتی عظیم پیدا میشه که سرانه استفاده از تبلت و لپ‌تاپ توسط بچه‌ها بیشتر از یک‌ساعت فعلی بشه؟

قطعا میشه، من مطمینم، این همون خواسته جمعیه که هرچیزی رو ممکن میکنه و آینده رو به نفع خیلی ازین بچه‌ها تغییر میده?



رکاب سفیددوچرخهدوچرخه سواریخانه امید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید