بسم الله الرحمن الرحیم
در طول سالهای زندگیام، سمتها و عناوین مختلفی را تجربه کردهام، اما با فاصلهی قابل اعتنایی عنوان دانشجو را بیش از همه دوست دارم؛ عنوانی که هنوز به آن نامیده میشوم. تعریف دانشجو در نظرم، جوانی است با انرژی سرشار و شجاعت کمنظیر، در عین بیتجرگی و بدون مصلحتاندیشی.
در جغرافیایِ جایگاهها در یک شهرِ رؤیاییِ متوازن، این دانشجو همیشه در مقابل پیرمردان مصلحتجو قرار دارد؛ نیروی محرکهی آن پیران شده و در مقابل، تندرویهایش با ترمز مصلحتها کنترل میشود و این از اسباب توازن بین افراط و تفریط است. به اقتضای این شور و نشاط، کسانی که در پی حکومت بر این قوم هستند، باید زبان آنها را فراگیرند و بر تفریحات، موسیقیها، بازیها و حتی ادبیاتِ اصطلاحات آنها مسلط باشند؛ تا دیالوگ شکل بگیرد و بتوانند ارزشها و سنتها را به نسل جدید منتقل کنند.
حال کمی از آن شهر رؤیایی فاصله بگیریم و به ایرانمان بیاییم. در جغرافیای جایگاهها، دانشجو کجاست؟ پیرمردان مصلحتاندیش مگر جایگاهی برای رقیب خود خالی گذاشتهاند؟ صدای یک دست مسئولین را میشنوید؟ در زمین بیرقیب میتازند و به قول معروف «لاتِ کوچه خلوت» هستند. مرتب هم خودشان، خودشان را تایید میکنند که به به، چقدر زحمت کشیدیم و از پس تمشیت امور رعیت در این اوضاع تحریم برآمدیم.
این عزیزان، منتقد دانشجویان هستند که چرا از ارزشها فاصله گرفتهاند و سنتها را فراموش کردهاند. خدا در قرآن میفرماید که پیامبران را به زبان قومشان فرستادیم. حال سؤال اینجاست که علما و مدیران فرهنگی، تا چه اندازه با زبان دانشجویان آشنا هستند؟ چند نفر از روحانیون، تتلو و یاس و خلسه را میشناسند؟ چند نفر از مدیران فرهنگی دوتادو و کلش آو کلنز را بازی کردهاند؟ کدام از ایشان با سلام و علیک و حتی دست دادن این نسل آشنا هستند؟
چند نفر از روحانیون، تتلو و یاس و خلسه را میشناسند؟ چند نفر از مدیران فرهنگی دوتادو و کلش آو کلنز را بازی کردهاند؟
در این فضا، تفاهمی شکل نمیگیرد که موجب گفتگو و اثرگذاری شود. مدیران از طرفی سنگر درست میکنند و پرچم میزنند تا کار فرهنگی کرده باشند؛ دانشجویان هم در کتابخانه و خوابگاه، سیستمها را شبکه میکنند و گِیم میزنند. پیشنمازِ مسجدِ دانشگاه با مواظبت از خروجِ حرف عین از میان حلق، سلامٌ علیکم را ادا میکند؛ در آنطرف دانشجو، با همقطارانِ مجازیاش فحشهای 2022 انگلیسی را بومیسازی میکند.
بدون تعارف، به شیوه خودِ آقایان باید گفت: مدعیان فرهنگسازی که خود را محصور در بین اقلیتی مسجدی و هیأتی و راهیاننوری کردهاند و همهی جامعه دانشجویی را همین افراد میبینند، یا جاهلاند و یا خائن. همین نگاه باعث شد، در اتفاقات اخیر، شعارهای اعتراضی با محتوای فحاشی، برق از سر مسئولان بپراند. کسی نبود به آنها بگوید، این الفاظی که در قالب شعار فریاد زدهشد، مدتهاست چون نقل و نبات در فضاهای خصوصی دانشجویی به کار میرود؛ مخاطب را نشناختند، جواب فریاد را با کتک دادند.
کلام آخر:
حمید اسکندری
16 آذر 1401