حمیدرضا قهرمانی
حمیدرضا قهرمانی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

اولین اساس علم یادگیری

مغز ما در طول زندگی، ساختار های عصبی خود را به طور مداوم تغییر شکل می‌دهد. در سطح عصب‌ ها، یادگیری یک چیز به این معنی است که مغز ما یک مسیر عصبی را تشخیص داده و تصویری از آن ذخیره کرده است. سیناپس های ما دائماً در طول زندگی در حال تغییر هستند و این تغییرات منعکس کننده چیزهایی است که ما یاد می گیریم. "Neuroplasticity" یا "انعطاف پذیری عصبی" که از آن برای این سری مقاله کمک خواهیم گرفت، به توانایی مغز ما برای ایجاد و یا تشخیص مسیرهای جدید عصبی اشاره دارد. این توانایی برعکس تصور عموم، هیچگاه از بین نمی‌رود و ما در هر سنی میتوانیم شکل شبکه عصبی مغز خود را تغییر دهیم.

شباهت های مختلفی بین کامپیوتر و مغز ما وجود دارد. اما مهم ترین تفاوت که باعث می‌شود مغز ما خاص شود، این است که مغز ما مانند یک ماهیچه است. در واقع هرچقدر بیشتر یاد بگیریم، سرعت در یادگیری و حافظه مغز ما بیشتر می‌شود! هرچقدر مغز ما دانش از قبل داشته باشد، یادگیری و درک دانش جدید آسان تر می‌شود. به زبان دقیق تر، هر چه شبکه دانش موجود قوی تر باشد، جذب دانش جدید در آن شبکه آسان تر است.

یکی دیگر از جنبه های بسیار مهم یادگیری که در بخش های بعدی مقالات به آن به صورت عمیق خواهیم پرداخت، بازخورد خطا است. به این معنی که اگر در روند یادگیری دچار خطا شویم، دقیقا چه بازخوردی خواهد داشت؟ در زمان های گذشته یک رویه استاندارد در مدارس انگلیس و آمریکا استفاده از کلاهی تحت عنوان "Dunce" بود. رویکرد آن به این شکل بود که کودکی که در آن روز بیشترین اشتباهات را در یادگیری داشته است، مجبور می‌شد در گوشه‌ای بنشیند و کلاهی که روی آن با اندازه بزرگ نوشته شده بود "احمق" را بر سر خود بگذارد. در حالی که این رویکرد خوشبختانه متعلق به گذشته است، میراث آن در بسیاری از سیستم های آموزشی باقی مانده است. دانش‌آموزان، معلمان و والدین همه با این باور عمل می‌کنند که اشتباه کردن اساسا نامطلوب است و گاهی اوقات شایسته تنبیه است. برعکس، روند یادگیری صحیح زمانی اتفاق می‌افتد که دانش‌آموزان به مشارکت و ایجاد پاسخ تشویق شوند و سپس به سرعت بازخورد عینی و غیر تنبیهی دریافت کنند که آنها را قادر می‌سازد تا خود را اصلاح کنند. اگر به ما نشان داده شود که خطاها بخشی طبیعی از یادگیری و فرصتی برای اصلاح کاوش آن‌ها هستند، خیلی سریع‌تر یاد می‌گیریم.

همچنین برخی اوقات ممکن است که برای رسیدن به مهلت مقرر یا یک امتحان، تمام شب را بیدار بمانید. این عمل، گاهی اوقات می تواند برای دستاوردهای کوتاه مدت مفید باشد. با این حال، تقریبا هرگز در درازمدت کار نمی کند. در واقع شما در بهترین حالت تنها برای ۲۴ ساعت اطلاعات را به خاطر خواهید داشت. این امر به این دلیل است که مغز ما دانش را یکپارچه سازی نمی‌کند. در واقع زمانی که ما به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه دانش را با دانش قبلی خود تطبیق میدهیم، یکپارچه سازی دانش را انجام داده ایم. در آینده دقیق تر این مفاهیم را مورد بررسی قرار خواهیم داد اما یکی از مثال های یکپارچه سازی ناخودآگاه را در خواب میتوان یافت! مغز ما دانش جدید را در زمانی که در خواب هستیم به بهترین نحو یکپارچه سازی می کند. رویاهای ما به ما این امکان را می دهند که یک چشم انداز کاملاً جدید از کاوش، تعامل فعال و بازخورد خطا داشته باشیم. دفعه بعد که می خواهید چیزی یاد بگیرید، سعی کنید قبل از رفتن به رختخواب آن را کامل بخوانید، صبح که بیدار شدید، از خود تشکر خواهید کرد.

به زمانی در مدرسه فکر کنید که در آن سعی داشتید چیزی یاد بگیرید، چه احساسی داشتید؟ بیشتر مردم احساسی همچون بی‌حوصلگی، خوشحالی و غمگینی را همراه با یادگیری دانش در مدرسه به یاد دارند. به زبان ساده، ذهن ما در به خاطر سپردن پاسخ های عاطفی بسیار مهارت دارد. به جای سرکوب احساسات خود در حین مطالعه، چرا سعی نکنید آنها را در آغوش بگیرید؟ اگر بتوانید محتوایی را که یاد می گیرید با احساسات خود گره بزنید، به احتمال زیاد آنها را به خاطر خواهید آورد. این چیزی نیست که فقط در تئوری کار کند، در واقع حتی اخباری که شما را شوکه یا عصبانی می‌کنند، برای مدت طولانی‌تری در ذهن شما باقی می‌مانند. به همین دلیل است که بسیاری از روزنامه‌ها تیترهای خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که چنین پاسخ‌های احساسی شدیدی را به دنبال داشته باشند.

تمام مواردی که گفته شد از اولین اساس های علم یادگیری هستند که در بخش های بعدی این سری مقاله به طور دقیق تری به آنها خواهیم پرداخت و از تکنیک های مرتبط با آنها برای داشتن قدرت بیشتر در یادگیری استفاده خواهیم کرد.

یادگیریعلمآموزشدورهمدرسه
تلگرام: https://t.me/hamidreza01
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید