هوش هیجانی چیست و مراحل آموزش آن به کودکان چگونه است؟
هوش هیجانی توانایی افراد در شناخت و کنترل احساسات شخصی خود و دیگران و همچنین استفاده از این توانایی برای تصمیم گیری بهتر، تفکر خلاقانه، انگیزه بخشیدن به خود و دیگران، لذت بردن از سلامتی و روابط بهتر و زندگی شادتر است.
اگر انسان بتواند احساساتی را که تجربه می کند بشناسد، آن ها را به شکل صحیح بروز دهد، با دیگران همدلی کرده و احساسات آنها را به رسمیت بشناسد و در مواقع لزوم احساساتش را تنظیم کند، می تواند روابط عاطفی سازنده ای با دیگران برقرار نماید.
کسی که بتواند هیجانات خود، به ویژه هیجانات منفی را کنترل کند، فشارهای جسمانی او کاهش یافته و علاوه بر حفظ سلامت جسمانی، سلامت روان او ارتقا می یابد. در واقع سطح بالای هوش هیجانی، کیفیت زندگی را مستقیماً تحت تأثیر قرار می دهد.
هوش هیجانی دارای چهار مولفه است:
ادراک و شناسایی هیجانات
استفاده به جا و درست از هیجانات
درک کردن هیجانات در خود و دیگری
مدیریت و تنظیم هیجانات
(خودآگاهی یعنی آگاهی از افکار، عواطف ویژگی ها و نقاط ضعف و قوت خود)
۱- کودک را تشویق کنید که ویژگی های خود را بشناسد.
۲- کودک را با ویژگی های ظاهری اش آشنا کنید (مثلاً موهای تو چه رنگی است؟ و …).
۳- بعد از اعضای ظاهری می توانید او را با اعضای داخلی بدنش آشنا کنید(با شنیدن صدای قلب شما یا دوستش با قلب آشنا شود).
۴- به کودک بفهمانید که با دیگران متفاوت است(مثلا” قد تو بلندتر است یا دوستت؟).
۵- بعد از آشنایی کودک با اعضای بدنش باید کودک را متوجه تغییرات رشد کنید (مقایسه ی عکس های کودک در سنین مختلف).
به وی آموزش دهید هر فردی نیازهایی دارد و برای رشد و برطرف کردن نیازهایش باید تلاش کند (کاشتن یک دانه با کودک و مشاهده ی مراحل رشد آن و نشان دادن نیازهای گیاه برای رشد، تمرین خوبی برای این مرحله است).
مرحله ی ۳: آموزش توانایی ها به کودک
۱– کودک را با توانایی هایش آشنا کنید (آیا غذایت را خودت می خوری؟ یا آیا می توانی اتاقت را مرتب کنی؟ و…)
۲- فهماندن این نکته به کودک که توانایی های او با دیگران متفاوت است.
۱-کودک را با چیزهایی که دوست دارد و حتی دوست ندارد آشنا کنید.
۲- کودک را به علایق خود نسبت به خانواده، دوستان، غذاها، بازی ها و… آگاه کنید(چه غذایی را بیشتر دوست داری؟ یا دوست داری در چه کاری به من کمک کنی؟ و…)
مفاهیمی چون آرزو و هدف ممکن است برای کودک قابل درک نباشد، بهتر است:
با داستان ها و گفتن مثال هایی، به کودک این مفاهیم را یاد بدهید و سپس فعالیت را شروع کنید.
از آرزوهایی که خودتان در کودکی داشته اید و اکنون به آن رسیده اید یا از چیزهایی که خود کودک قبلاً آرزو داشته و اکنون به آن رسیده استفاده کنید، حتی داشتن یک اسباب بازی.
از او بپرسید می خواهی در آینده چه کاره شوی؟
می توانید جعبه ای به نام جعبه ی آرزوها درست کنید تا کودک آرزوهایش را بنویسد یا نقاشی کند و در آن قرار دهد.
از او بپرسید دلت می خواهد چه کارهایی انجام دهی؟
کودک را از وظایفی که در هر مکانی دارد آگاه کنیم (وقتی چیزی در خیابان می خورد آشغال آن را کجا می ریزد؟چرا این کار را انجام می دهد؟ و…)
به کودک یاد دهیم که هر فردی عضوی از گروه های مختلف است و نقش های مختلفی دارد(چه کارهایی را برای کمک به مادرت انجام می دهی؟ و…)پس از آشنایی کودک با وظایفش و به او یاد دهیم که هر کس موظف است کارهایی که در قبالش مسؤلیت دارد را انجام دهد. کودک را به این پاسخ هدایت کنید که مراقبت از بدن نیز نوعی احترام و وظیفه است(حالا که مراقبت از بدن نوعی احترام است چگونه به بدنمان احترام بگذاریم؟ با مسواک زدن و …)
داستان گم شدن بچه ای را تعریف کنید و از او بپرسید که آن بچه چه حسی دارد؟
اگر مامان مریض بشه تو چه حسی داری؟
اگر بریم مهمونی تو چه حسی داری؟ و…
به او یاد دهیم که کارهایی را که او در طول روز انجام می دهد نوعی تصمیم گیری است و این تصمیم ها را بر اساس علایق و توانایی ها و نیازهای خود انجام می دهد (مثلاً تو داری کارتون می بینی دوستت میاد بهت میگه بیا بریم بازی کنیم تو چه کار می کنی؟ میری بازی می کنی یا کارتون می بینی؟ بعد ازپاسخ، به کودک بگویید چیزی که تو انتخاب کردی تصمیم توست و …)
به کودک کمک کنید که نقاط ضعف و قوت و تمام احساس های مثبت و منفی خود را بشناسد و خود را با تمام اینها بپذیرد و سعی کند آن ها را نادیده نگیرد.
با سؤالاتی کودک را نسبت به هیجانات و احساساتش و شدت هیجانات در موقعیت های مختلف آگاه کنید (مثلاً اگر دوستت وسایلشو به تو نده بیشتر عصبانی میشی یا وقتی سر تو فریاد بزنه؟ چقدر عصبانی میشی؟ و…)